گاهی شاپرکی را از تار عنکبوت میگیری خیلی ارام تا رهایش کنی شاپرک میان دستانت له می شود نیت تو کجا و سرنوشت کجا......
هرکه با احساس باشد عاقبت خواهد شکست این جواب سادگیست
گاهی باید بی رحم بود نه با دوست نه با دشمن بلکه با خودت..........! و چه بزرگت می کنه ان سیلی محکمی که خودت می خوابانی تو صورت خودت.........!
شهامت می خواهد دوست داشتن کسی که هیچوقت هیچ زمان سهم تو نخواهد شد!
انگاه که با دستانت وازه ی عشق را بر قلبم نوشتی سواد نداشتم اما به دستانت اعتماد داشتم حال سواد دارم اما دیگر به چشمان خود اعتماد ندارم
گاهی مجبوری برای راحت کردن خیال دیگران.... خود را خوشحال نشان بدهی.... ولی چه حیف که درونت.... غوغاست......
فدای دخترای بابایی!! دخترای زود رنج!! شما داف این و اون باش من ترجییح میدم پرنسس بابام بمونم
همیشه برای عاشق شدن به دنبال باران و بهار و بابونه نباش گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای می رسی که ماه را بر لبانت می نشاند.