چقدر سخته تنهات بزاره ...چقدر سخته شمارشو حفظ کرده باشی و نتونی پاکش کنی از ذهنت از فکرت.......چقدر سخته نتونی ب کسی جز اون دل ببندی ..........خیلی خیلی سخته ..........اما اگه ی یاعلی بگی و بلند شی شاد کمک بهتری بهت بگنه......................................یا علی
اگه یروز داستانم را نقل کردی بگوو بی کس بود اما کسی رو تنها نذاشت... دل شکسته بود اما دل کسی رو نشکست.... کوه غم بود ولی کسیو غمگین نکرد وشایدبد بود ولی برای کسی بد نخواست!!!!!!!!!!.........
انقدر دوست داشتم و دارم که بخاطر همه کاری انجام میدمو انجام میدم اما تو نمیفهمی به من چه..............دستم نمک نداره وگرنه اون موقع که غذاتو میخوردی نمیگفتی نمک بر دار بیار..........خخخ
دوست :1.اکثرا بی معرفتن .2.موقع خوشیا ی ادم هستن .3.برن دیگه پشت سرشونم نگا نمیکنن.4.ادمو بدجور ضایع میکنن 5.زودم قهر میکنن......................................ر فیق:فقط میتونم بگم کوچیکشونم .......
گاهی وقت ها در خیال پراز اندوهم یاد میکنم از دست های گرمت یاد میکنم از اغوش پراز مهرت ............گاهی وقت ها انقدر میایو از کوچه های فکرم قدم زنون رد میشی که دیگه کلافم میکنی کاری میکنی که گوشیمو بردارم وبه توی نامرد زنگ بزنم اما وقتی یا اون اتفاق میوفتم دستام میلرزه وتلفن از لابه لای دستان سرد میافته ................
نگاهم به پنجره ..... دستم به نرده ....... دلم به مو بنده ....... اما چه فایده اینهمه انتظار ...... یارم برنمیگرده ....... اما به این دل شکسته میگم ... بمون یه روزی دوباره برمیگرده.........
دل گرمم به بودنت ......دل گرمم به حرفت ........دلم گرمه اما چه فایده که دل تو نسبت ب من سرده و من هرکاری میکنم دلت شومینه گرم نمیشه برای بودن من ..............ومن مجبورم توی اون سرما دندونک بزنم و به ساعتم نگاه کنم که توکی شومینه ی وجودتو برای من گرم میکنی ..................
ماشینم خاموش شد و هرکاری کردم روشن نمیشد. وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت... این داستان رو دوستم برام تعریف کرده : دوستم تعریف میکرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای اینکه از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت: جاده قدیمی با صفا تره ...