مشاهده RSS Feed

banozk

عاشقانه

به این مطلب امتیاز بدهید
مردی در شعرهایم قدم می زند! بی انکه بداند... گاهی که انگشتانش ... میان گیسوانم می چرخد .. چون وزش باد خلیجی... میان درختان زیتون... به تلاطم چیده شدن می رقصم... گاهی هم ارام میان سینه ام ... رد بوسه های عمیقش ... دریا را به اغوش ساحل می کشاند... ..
برچسب ها: هیچ یک ویرایش برچسب ها
دسته بندی ها
دسته بندی نشده

نظرات

    و چشم های تو همان کافه ی دنجی است که... قهوه هایش حرف ندارد.