كمي آرامتر شده ام
انديشه هايم پايان يافته اند و سكوت بر دلم حاكم است
درياي دلم ديگر موجهايش را به رخم نميكشد
دريا تصوير زيبايي از آسمان دلم را به يدك ميكشد
كنار درياي دلم قدم ميزنم
حس عجيبي دارم
نميدانم دلم طالب چيست
به آسمان نگاه ميكنم
قطره ي اشك از چشمانم جاري ميشود
دلم گريه ميخواهد
كمي گريه ميكنم
اشكهايم آرام آرام از روی گونه ام به زمين مي افتند وبا آب دريا همسفر ميشوند
كم كم آفتاب دلم غروب ميكند
غروبي زيبا و پر مفهوم
كمي غروب را به تماشا مينشينم
غروب مرا هوايي تر
...