توضیح میخواد چیکار
چقدر دلم برايت تنگ شده ف. آنقدر که فقط نام زيباي تو در آن جاي مي گيرد عزيز من ، قلب من اي کاش مي شد اشک هاي طوفاني ام را قطره قطره جمع کرد تا تو در درياي غم آلود آن غروب چشمانم را نظاره کني اي کاش مي شد فقط يک بار فرياد بزنم دوستت دارم و تو صدايم را مي شنيدي نمي دانم چطور ، کجا و چگونه ...
سکوت کردم... میخوام بغض امروزم سربسته بمونه...! بعضی وقتا... سبک نشم... سنگین ترم...!
از سحر نقطه ی اوج ظلمت است اما آن که می داند صبح نزدیک است در اوج تاریکی دل به سپیدی می بندد ..
دلم گرفته . دلم میخواد سرمو یواش بزارم رو شونه کسی اونوقت عمری گریه کنم دوست دارم زیر نور ماه باشه موقع سحر خوبه. خب منتظرت میمونم زیر درخت بلوط ..
دلم گرفته از این روزا از این روزای بد تمام نشدنی ای خدا کاری بکن دارم میمیرم از بی کسی این زمانه چه جالبه من که نفس میکشم ولی حس میکنم دارم خفه میشم .
میخوام بخندم ولی نمیشه آخه واسه چی واسه این که آفتاب گرمه من میسوزم .!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! دلم میخواد یه شاخه یاس داشتم الان میبویدمش !
دیر گاهیست در این تنهائی رنگ خاموشی در طرح لب است بانگی از دور مرا می خواند لیک پاهایم در قیر شب است رخنه ای نیست در این تاریکی در و دیوار به هم پیوسته سایه ای لغزد اگر روی زمین نقش وهمی است ز بندی رسته نفس آدم ها ، سر به سر افسرد است روزگاری است در این گوشه ی پژمرده هوا هر نشاطی مرد است ...
دلتنگم... نه برای كسی... از بی كسی ...!!! خسته ام... نه از تكاپو... از در به دری...!!! نه دوستی ... نه یادی ... نه خاطره ی شیرینی...!!! تنهایم... تنهاتر از آن سنگ كنار جاده...!!! اما مشتاقم!!! مشتاق دیدار آن كس كه صادقانه یادم كند...