چقدر سخت است که با تو هم نمی توانم درددل کنم آخر دردِ دلِ این روز هایم بوی ناشکری می دهد..
خدایا با همه ی وجودم میخوام حکمتت رو درک کنم فقط بگو چه جوری؟
آدما تا وقتي کوچيکن دوست دارن براي مادرشون هديه بخرن اما پول ندارن. وقتي بزرگتر ميشن ، پول دارن اما وقت ندارن. وقتي هم که پير ميشن ، پول دارن وقت هم دارن اما . . . مادر ندارن!... به سلامتي همه مادراي دنيا... ...
حــال ِ بَـد ِ ایـن روزهـــایم را به چه تعبیـــــر کنـم ؟! به هــــوای ِ گرفتـه پاییــز به آسمـــــان ِ ابــری و بـارانی اش ؟! یا به درختــان ی که بـرگ بـرگ گریــــه می کننـــد ؟!به روزگــاری که برخلاف ِ آرزوهــــایم گذشـت یا به آرزوهـــایی که زیـر پـاهـایم خِــش خِــش می کننــد؟!به غــم هایی کهریشــه دوانـده اند در بطـن بطـن ِ وجــودم ...
ببینمت گونه هایت خیس است بمیرم برایت باز با این رفیق نابابت نامش چه بود ؟ هان! باران باز با “باران ” قدم زدی ؟ هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها همدم خوبی نیست برای دردها . . .
سلام محبوبه شب من امشب چه تنها نشسته اي لب پاشويه حوض همنشینت عكس ماه توي آب تو چه بي چشمداشت عطر مي آكني گمانم بود امشب دلت بي اندازه گرفته از چه نالاني محبوبه ي شب من ؟ياد آوري خاطرات تلخ و شيريني كه گلبرگهايت را پژمرد؟ كنار آب نشسته اي و خاكت به خشكي مي زند. ...
باز دلگیر شدی از من و این قصه ی تنها شدنت ابر بارانیه من بغض نکن،گریه نکن بیش از این بر من و احساس تهی تکیه نکن به خدا گم شده ام کلک باران زده ای غرق تلاطم شده ام من که از شور وشرِ عشق تو لبریز محو زیبایی پاییز از غم وچشم سیاهم تو بپرهیز ته دنیا دو قدم مانده به من وشکایت نکنم،تا رها باشم ار این سایه ی بی تن تا بمیرم که بدانی ...
باز دلگیر شدی از من و این قصه ی تنها شدنت ابر بارانیه من بغض نکن،گریه نکن بیش از این بر من و احساس تهی تکیه نکن به خدا گم شده ام کلک باران زده ای غرق تلاطم شده ام من که از شور وشرِ عشق تو لبریز محو زیبایی پاییز از غم وچشم سیاهم تو بپرهیز ته دنیا دو قدم مانده به من وشکایت نکنم،تا رها باشم ار این سایه ی بی تن تا بمیرم که بدانی به خدا عاشق دریایی چشمان تو بودم و از اندوه نگاهت دو هزار و خود دریا غزل وموج سرودم اگر امروز نفس ...
دسته بندی های وبلاگ
آخرین بازدیدکنندگان
مشاهده پروفایل
علامت گذاری به عنوان خوانده شده