اینجا حریم من است حریم قلب کوچکم! قفس تنهایی من و حرفای ناگفته ام ... کس دلش برایم نسوزد ، من این قفس رو دوس دارم و تنهایی ام را ... تنهایی... تنها اتفاق این زندگی منه که با دنیا عوضش نمیکنم
شکستم... به همین سادگی سعی نکن تکه هایم را باهم جور کنینمیشود زیرا من دیگر ... من نیستم
خدایا میشه سرمو بزارم رو پاهات چشمامو ببندمتو دستتو بکشی رو موهاممن آروم بخوابم فقط خدا یه چیز بگم تا خوابم نبردهخیلی خستم......بیدارم نکن......
چقدر سخت است که با تو هم نمی توانم درددل کنم آخر دردِ دلِ این روز هایم بوی ناشکری می دهد..
در این دنیا کسی بی غم نیست امشب خیلی دلم گرفته ن برای خودم بلکه برای ی دوست گاهی اوقات نوشتن برایم سخت ترین کار دنیا میشه با اینکه عادت به نوشتن دارم با اینکه هنوز حرفای زیادی برام گفتن دارم اما انگشتانم یارای نوشتن نیست تنها کاری که از دستم بر میاد سکوته سکوتی پرمعنا که هزاران حرف درونش نهفته اصلا اینا رو بی خیال دوسی همیشه بهترین بمون حتی اگه ............. بی خیال برایت از ...
همه چیز خوب وعالیه بی فکر ،بی دغدغه بی درد بی بی بی ..... وتهی از هرچیزی که فکرشو بکنی فقط فقط دلتنگم دلتنگی که نمیدونم با چه زبونی وبا چه ادبیاتی تعریف کنم تا شاید آروم گیرم دلتنگی که با هیچ چیزی نمیتونم عوضش کنم یا حتی جاشو پر کنم حتی نوستن ...
چقدر دلم برای حرفای ناگفته بینمون تنگ شده چقدر دلم میخواست همون روز ،همون ساعت ،همونلحظه تمام حرفای ناگفته ات که میتونستم از تو چشماتبخونم به زبون میاوردی اما حیف وصد حیف نمیدونم چی شد که نخواستی اونارو به زبون بیاری نمیدونم ترس از چی داشتی نمیدونم شایدم غرور بودشاید وهزاران شاید دیگه که دوست ندارم بر زبون بیارم اما هر چی بود آتیش زد به زندگی هر دومون شکست قلب هایمان آتشی که زبانه کشید به روح وقلبم وهمه چیز رونابود ...
چرا مثل گذشته نمیتونم بی خیالش شم چرا نمیتونم ساده ازش بگذرم چرا دوباره کلمه ی بی خیال بر زبونم جاری نمیشه چرا دوباره نمیگم بی خیال چرا د آخه تو یه حرفی بزن یه چیزی بگو اما این سکوتو رو تمومش کن اصلا دعوام کن هر چی میخوای بگو بهتر از این سکوت لعنتیه این سکوت داره داغونم میکنه لعنتی با این سکوتت میخوای چی رو ثابت کنی هان نابود شدنم آره خیالت جمع خیلی وقته نابود شدم خیلی وقته خودمو هم فراموش ...