ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯼ... ﺍﺯ ﯾﻪ ﺩﻭﺳِﺖ ﺩﺍﺭﻡِ ﺳﺎﺩﻩ، ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻟﺖ ﯾﻪ ﺧﯿﺎﻝِ ﺭﻧﮕﺎﺭﻧﮓ ﻧﺒﺎﻓﯽ ... ﮐﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎﺯﯼ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮﯼ ﻧﮑﻨﯽ، ﻣﯽ ﺑﺎﺯﯼ ... ﮐﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ، ﺍﺯ ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ، ﺭﻧﮓ ﻭ ﺑﻮﯼ ...
خجالت نکش.. اینجوری هم به من نگاه نکن… تو در چشمان من از تمام فرشته های دنیا زیبا تری… حتی با .. این لباس کهنه … با این دستهای چروک و سرما زده .. لبخند بزن عروسک من… سهم تو از دنیا لقمه ی کوچکی است که در دست داری..
دختری ازحکیمی پرسید: چراتا مرز دیوانگی عاشق کسی میشوم درحالی که میدانم درنهایت به اون نمیرسم؟ حکیم جواب داد :به من بگو چرازندگی میکنیم درحالی که میدانیم درآخر می میریم!؟ هیچی دیگه دختره هم محکم زدتو دهنش گفت سوال منو باسوال جواب نده....
ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ !!... ﮔﺎﻫـــــﯽ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ !!.. ﮔﺎﻫــــــــﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ !!... ﮔﺎﻫــــــــــﯽ ﺑﺨﺸﯿﺪﻩ ﺍﻡ !!... ﮔﺎﻫـــــــــــﯽ ﻓﺮﯾﺐ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻡ !!... ﮔﺎﻫـــــــــــــﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻡ !!... ﮔﺎﻫـــــــــــــــﯽ ...
تو مقصری، اگر من دیگر ” منِ سابق ” نیستم پـس من را به “مـن” نبودن محکوم نکن ! من همـانم که درگیـر عشقش بودی یـادت نمی آید؟ من همانـم حتی اگر این روزها بویِ بی تفاوتی بدهم …
در دنیایی که روزی روح خودم مرا ترک می کند .... انتظار از دیگران نباید داشت....
هی فلانی....!!! میدانی؟ میگویند رسم زندگی چنین است... می آیند .... می مانند..... عادت میدهند..... و میروند... وتو در خود می مانی .... وتو تنها می مانی... راستی نگفتی رسم تو نیز چنین است؟...... مثل همه ی فلانی ها ؟؟؟ ...
هربار که کودکانه دست کسی رو گرفتم... گم شده ام ! ترس من از گم شدن نیست ... ترسم از گرفتن دستی ست که بی بهانه رهایم کند !