عاشقانه ترین سلامها و خالصانه ترین احترام و تواضع ها تقدیم وجود نازنین شما باد
ناراحتید ؟ غمگینید ؟ احساس نا امیدی می کنید ؟ من فقط با شما به انداره ى یک دعا فاصله دارم ، با من حرف بزنید خدا
من وخدا..... دیشب با خدا دعوایم شد ...... با هم قهر کردیم ..... فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد ...... رفتم گوشه ای نشستم .... چند قطره اشک ریختم..... و خوابم برد ..... صبح که بیدار شدم .... مادرم گفت ... نمیدانی از دیشب تا صبح چه " بارانی " می آمد
دوچرخه سواری با خدا..... من در ابتدا خداوند را یک ناظر ، مانند یک رئیس یا یک قاضی میدانستم که دنبال شناسائی خطاهائی است که من انجام داده ام و بدین طریق خداوند میداند وقتی که من مردم ، شایسته بهشت هستم و یا مستحق جهنم ...! وقتی قدرت فهم من بیشتر شد ، به نظرم رسید که گویا زندگی تقریبا ...
آدم ها برای هم سنگ تمام می گذارند. اما نه وقتی که در میانشان هستی، نه... آن جا که در میان خاک خوابیدی؛ «سنگ تمام» را می گذارند و می روند ...!
گاهی زندگی سخت است و گاهی ما سخت ترش می کنیم ... گاهی آرامش داریم، خودمون خرابش می کنیم ... گاهی خیلی چیزا رو داریم اما محو تماشای نداشته هامون میشیم ... گاهی حالمون خوبه اما با نگرانی فردا خرابش می کنیم ... گاهی میشه بخشید اما با انتقام ادامش می دیم ... گاهی باید انصراف داد اما با حماقت ...
فاحشه را خدا فاحشه نکرد ، آنان که در شهر نان قسمت می کردند ، او را لنگ نان گذاشته اند ، تا هر زمان که خود لنگ هم آغوشی ماندند ، او را به تکه نانی بخرند ! صادق هدایت
درد من مرگــــ مردمی است که ; گدایی را قناعت ... بی عرضگی را صبر ... وبا تبسمی بر لب این حماقتها را حکمت خدا مینامند ...
رزم رستم و ويروس • كنون رزم virus و رستم شنو دگرها شنيدستي اين هم شنو • كه اسفنديارش يكي disk داد بگفتا به رستم كه اي نيك زاد • در اين disk باشد يكيfile ناب كه بگرفتم از سايت افراسياب • برو سير مي كن بدين disk هان! كه هم نون و هم آب باشد درآن • تهمتن روان شد سوي خانه اش شتابان به ديدار رايانه ...