مشاهده RSS Feed

شخصی

  1. وبلاگ عشق فانتزی سامان

    توسط در تاریخ جمعه ۲۴ شهریور ۹۱ در ساعت ۲۱:۵۷ (♥●• عشـــق فانتــــزی سامان •●♥)
    به امید یه هوای تازه تر

    گفتیم از رفتن و خوندیم از سفر

    می خواستیم مثل پرنده ها باشیم

    آسمونو حس کنیم رها باشیم

    اومدیم دلو به دریا بزنیم

    رنگ خورشیدو به شهرها بزنیم

    اما نه اینجا سراب غربته

    سهممون یه کوله بار حسرته

    اینجا
    ...
    دسته بندی ها
    شخصی , عاشقانه , گوناگون , جالب
  2. وبلاگ عشق فانتزی سامان

    توسط در تاریخ جمعه ۲۴ شهریور ۹۱ در ساعت ۲۱:۵۴ (♥●• عشـــق فانتــــزی سامان •●♥)
    حس میڪنم در این تنهایے متروڪ میمانم..
    درست مثل یڪ صفحـﮧے ناخوانده متروڪ ِ پر از ترڪ...
    راست ِ قضیه رو ڪـﮧ دنبال ڪنی میفهمـے دیگـﮧ هیچ امیدے بـﮧ تمام ِ این تنهایـے برام نمونده..
    تمام ِ نبودنت براے این همـﮧ احساس ڪافی بود..
    بیا ببین.. تمام ِ من از دست رفت..

    دسته بندی ها
    شخصی , عاشقانه
  3. وبلاگ عشق فانتزی سامان

    توسط در تاریخ جمعه ۲۴ شهریور ۹۱ در ساعت ۰۱:۴۲ (♥●• عشـــق فانتــــزی سامان •●♥)
    آب نريختـــــم که برگردي
    آب ريختـــــم تـــا پاک شود
    هر چه رد پاي توست …..از زنـــدگي ام

    دسته بندی ها
    شخصی , عاشقانه
  4. وبلاگ عشق فانتزی سامان

    توسط در تاریخ پنجشنبه ۲۳ شهریور ۹۱ در ساعت ۱۹:۳۸ (♥●• عشـــق فانتــــزی سامان •●♥)
    توی یک قصابی یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد .....
    یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت: ابرام آقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم .....
    آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه*هاش ..... همینجور که داشت کارشو می*کرد رو به پیرزن کرد گفت: چی مِخی نِنه ؟
    پیرزن
    ...
    دسته بندی ها
    شخصی , عاشقانه
  5. وبلاگ عشق فانتزی سامان

    توسط در تاریخ پنجشنبه ۲۳ شهریور ۹۱ در ساعت ۱۵:۰۴ (♥●• عشـــق فانتــــزی سامان •●♥)
    من باتو زیر باران نرفتــــه ام


    اما باران که میبارد...


    دلم برایت تنگ میشود..

    دسته بندی ها
    شخصی , عاشقانه
  6. وبلاگ عشق فانتزی سامان

    توسط در تاریخ پنجشنبه ۲۳ شهریور ۹۱ در ساعت ۱۴:۲۳ (♥●• عشـــق فانتــــزی سامان •●♥)
    در یکي از دبيرستان ها هنگام برگزاري امتحانات سال ششم دبيرستان

    به عنوان موضوع انشا اين مطلب داده شد که ”شجاعت يعني چه؟”

    محصلي در قبال اين موضوع فقط نوشته بود : ”شجاعت يعني اين”

    و برگه ي خود را سفيد به ممتحن تحويل داده بود و رفته بود!

    اما برگه ي آن
    ...
  7. وبلاگ عشق فانتزی سامان

    توسط در تاریخ پنجشنبه ۲۳ شهریور ۹۱ در ساعت ۱۲:۳۳ (♥●• عشـــق فانتــــزی سامان •●♥)
    بیهوده بود مهربانی
    هیهات!
    مثل دویدن در پی باد
    مثل خطی بود بر آب ها
    وفای یاران

    مثل دویدن در پی بادی تو
    مثل خطی بر آب ها
    هیهات
    خوابی تو
    خواب!

    دسته بندی ها
    عاشقانه , شخصی
  8. وبلاگ عشق فانتزی سامان

    توسط در تاریخ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۹۱ در ساعت ۱۹:۰۶ (♥●• عشـــق فانتــــزی سامان •●♥)
    قرارمان یک مانور کوچک بود…

    قرار بود تیرهای نگاهت مشقی باشد…اما ببین
    یک جای سالم بر قلبم نمانده است…!!!!
    دسته بندی ها
    شخصی , عاشقانه