برایت خاطراتی بر روی این دفتر سفید نوشتمکه هیچکسی نخواهد توانست چنین خاطرات شیرینی رابرای بار دوم برایت باز گوید.چرا مرا شکستی ؟چرا؟اشعاری برایت سرودمکه هیچ مجنونی نتوانست مهربانی و مظلومیت چهره ات را توصیف کند
چرا تنهایم گذاشتی ؟چرا؟چهره پاک و معصومت را هزار بار بر روی ورق های باقی مانده وجودم نگاشتمچرا این چنین کردی با من ؟چرا؟زیباترین ستارگان آسمان را برایت چیدم.خوشبو ترین گلهای سرخ را به پایت ریختم.چرا این چنین شد/؟چرا؟من که بودم؟که هستم به کجا دارم می روم