مشاهده RSS Feed

جالب

  1. قصه ی چوپان وامام زاده(احمدشامل و)

    قصه ی چوپان وامام زاده(احمدشاملو)چوپاني گله را به صحرا برد به درخت گردوي تنومندي رسيد.
    از آن بالا رفت و به چيدن گردو مشغول شد كه ناگهان گردباد سختي در گرفت، خواست فرود آيد، ترسيد.
    باد شاخه اي را كه چوپان روي آن بود به اين طرف و آنطرف مي برد.
    ديد نزديك است كه بيفتد و دست و
    پايش بشكند.
    در حال مستاصل شد...
    از دور بقعه امامزاده اي را ديد و گفت:
    اي امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم
    ...
    دسته بندی ها
    جالب
  2. داستان جالب ” خرید شوهر ” (جهت طنز)

    یک مرکز خرید وجود داشت که زنان می توانستند به آنجا بروند و مردی را انتخاب کنند که شوهر آنان باشد.
    این مرکز، پنج طبقه داشت و هر چه که به طبقات بالاتر می رفتند خصوصیات مثبت مردانبیشتر میشد.
    اما اگر در طبقه ای دری را باز می کردند باید حتما آن مرد را انتخاب می کردند و اگر به طبقه ی بالاتر
    می رفتند دیگر اجازه ی برگشت نداشتند و هرکس فقط یک بار می توانست از این مرکز استفاده کند.
    روزی دو دختر که با هم دوست بودند به این مرکز خرید رفتند تا شوهر مورد نظر خود را پیدا کنند.
    ...
    دسته بندی ها
    جالب
  3. انشا

    هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید:بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم.تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است.حتمن ناسرادین شاه کارهای خوب می کرده که مامانشبه اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان بایدزن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند.در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی
    ...
    دسته بندی ها
    سرگرمی , جالب
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12