سهراب گفتی:چشمها را باید شست... شستم ولی !.. گفتی: جور دیگر باید دید... دیدم ولی !.... گفتی زیر باران باید رفت.... رفتم ولی !... او نه چشمهای خیس و شسته ام را..نه نگاه دیگرم را...هیچ کدام را ندید !!!! فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت: " دیوانه باران ندیده !! "
مترسک عروسک زشتی ست که از مزرعه مراقبت میکند و آدمی مترسک زیبایی ست که جهان را می ترساند . چه خوب است همانند مترسک ساده و بی ریا و در عین حال مفید باشیم.
سر میز شام به یادت می افتم! بغض میکنم! اشک در چشمانم حلقه می زند! همه با تعجب نگاهم می کنند... لبخند میزنم و می گویم: چقدر داغ بود...!!!
قانع شدم تو قسمت من نه مال مردم بودی قربان دلم که مال مردم خور نیست...
امروز دوباره عاشق شدم تکیه دادم به شانه های مردانه ات موهایم را نوازش می کردی… مرا که می شناسی رویا زیاد می بافم راستـــــی دلم برای عطر تنت تنگ شده بود پیراهنت را جا گذاشتی برای بردن آن هم نمی آیی؟
بعضی آدما یه کاری میکنن که دیگه نمیتونی دوستشون داشته باشی ، ولی عجیب دلت واسه زمانی که دوستشون داشتی تنگ میشه !
هــر قدر هـــــم کـــه محکــــم باشــــی, یـــک نقطـــــه, یـــک لبخنـــــد, یـــک نگــــــــاه, یـک عطر آشنـا, یــک صــــــــدا, یــک یـــــــــــاد, از درون داغونـــت می کــــند, هــر قدر هـــــم کـــه محکــــم باشــــی…!
اسمشو از موبايلت پاك مي کنی... مسيجاش ديليت مي شه... به دوستات ميگي حق ندارين جلوم اسمشو بيارين به خودت تلقین میکنی که فراموشش کردی اما... با جاي خاليش توقلبت چيكار مي كنی؟؟ با اين همه تشابه اسمی چيكار مي كني ؟؟ با اهنگايي كه باهاش گوش ميكردي چيكار مي كني؟؟ وقتي غذايي كه دوس داره رو ...