نام وبلاگ تخیلی نبوده ! و واقعیت دارد!!
براے دلتنگــے هایــم براے دغدغــہ هاے خـــودم براے شانہ اے کہ تکیہ گاهــم نیستــــ ! برای دلے کہ دلتنگم نیست ... براے دستے کہ نوازشگــ ـــر زخـم هایم نیست ... براے خودم مے نویســـم ! بمیـ ــرم براے خـ ـودم کہ اینقـــدر تنهاستـــ !.!.!.!
ســَر خوشــــ آنــ ه میــخـَنـــבمـ .. شــــوخـــ ـــے میکنــــمـ.. وهیـــــچ کــس نمـــــے בانـَـــد .. چقـــــבرسخـــــت اسـتــ .. احـســ آس خفگـــــے کــــرבن .. پشــــت .. ایـــــــن نقـ آبــ لعـــــنتــــــی .
فرض کن حضرت مهدی به تو ظاهر گردد ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی ؟ باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری ؟ خانه ات لایق او هست که مهمان گردد ؟ لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری ؟ پول بی شبهه و سالم ز همه داراییت داری آن قدر که یک هدی برایشبخری؟ حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟ با چنین شرط که در حافظه دستی نبری؟ واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران می توان گفت تو را شیعه اثنی عشری؟؟
زدست زمانه بايد گريست زبرنو بدستان دگر هيچ نيستاي دريغا كجايند شيران نرتفنگهاي برنو اسبان گهركجايند شير زنهاي مينا به سر كه بر پا نمودند تاريخ اين مرز كهن
زندگی دفتری از خاطره هاست یک نفر در دل شب یک نفر در دل خاک یک نفر همدم خوشبختی هاست یک نفر همسفر سختی هاست چشم تا باز کنیم٬عمرمان میگذرد ما همه همسفر رهگذریم! آنچه باقی ایست فقط خوبی هاست
نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد ولی باران نمی داند که من دریایی از دردم به ظاهر گر چه می خندم ولی اندر سکوتی تلخ می گریم
آزاد شو از بند خويش،زنجير را باور نكن،اكنون زمان زندگيست،تاخير را باور نكن،خود را ضعيف و كم ندان،تنها دراين عالم ندان،بر روي بوم زندگي،هرچيز ميخواهي بكش،زيبا و زشتش پاي توست،تقدير را باور نكن،خالق ترا شاد آفريد،پرواز كن تا آرزو ،زنجير را باور نكن
به ندای قلبت گوش بسپار ، قلبت همه چیز را می داند زیرا قلب توهمان جایست که گنجه ات در آن نهفته است . . .