دلم برای کودکیم تنگ شده... برای روزهایی که باور ساده ای داشتم همه آدم ها را دوست داشتم... مرگ مادر "کوزت" را باور می کردم و از زن "تناردیه" کینه به دل می گرفتم مادرم که می رفت به این فکر بودم که مثل مادر "هاچ" گم نشود... دلم می خواست " ممُل" را پیدا ...
ساده که باشی آدم ها خیلی زود دوستت می شوند و تو خیلی دیر می فهمی دشمنت بودند ... ساده که باشی آدم ها با همه کمبود هایشان به غرورت حمله می کنند و با همه غرورشان مچاله ات می کنند ...... ساده که باشی تو همیشه رو بازی می کنی و آدم ها همیشه بازیگران ِ پشت پرده می مانند ...
مــُحــکــَمـ راهـ بــــرو دُخــتــَـر ... تـــو عـــآشـِـقشـُــدے ... جَــنــگـــیـــدے و ...حــالا.. تـَــنــهــایـــے! سَـــرتـــوبِـــگــیـــربـــالا ...( !!) اون لــیـــاقـــتــ جـَــنــگــیـــدن نـــداشــتـ
به بعضیا باید گفتــ : من چشمــ میذارمـ تو فقط [گمشـ ـ ـ ـ ـ ـ ـو]!
هے بغض… گریـہ ے پنهاטּ בلـҐ آטּ هنگاҐ ڪـہ مے ؋شارے گلویـҐ را ڪو ؟؟؟ ڪجاست ڪـہ ببینـב انعڪاس نامش بـہ میاטּ چشمانــҐ پیــבاست…
خیلی سخته به خاطر کسی که دوستش داری همه چیز رو از سر راهت خط بزنیبعد بفهمیخودت تو لیستی بودی که اون به خاطر یکی دیگه خطت زده...افسوس!
عجبــــ وفـــایـــی دآرد این دلتنگــــی…! تنهـــــاش که میـــذآریـــی میــری تو جمـــع و کلّی میگـــی و میخنــــدی… بعد کـــه از همه جـــدآ شدی از کـُنـــج تآریکـــی میآد بیرون می ایستـــه بغـــل دستــتــــ … دســتـــ گرمشـــو میذاره رو شونتــــ بر میگـــرده در گوشــتـــ میگـــه: خـــوبــی رفیـــق؟؟!! بـــآزم خودمـــم و خـــودتــــ …
اگـﮧ مَـــغـــرور بودלּ کِلآس בاره ... اگـﮧ بے مَحلے کِلآس בاره ... اگـﮧ چَندتآ "بــــےاف".."جـ ـے اف" داشتَـלּ کِلآس בاره . اگـﮧ بے غیرَتے کِلآس בاره ... "اگـﮧ واقعاً هَمـ ـﮧ اینآ کِلآس בاره ..." مَـלּ تَرجیح میدَم بے کِلآس تَریـלּ آدَم روے زمیـלּ بآشَم ...!!