مشاهده RSS Feed

85946318

  1. دل

    دل من گر چه از سنگه
    ولي از غصه پر دردست

    خدا داند كه سنگ بودن
    به است از آدم صد رنگ بودن
    دسته بندی ها
    دسته بندی نشده
  2. عشق

    همه ميگن عاشق بشي بهتر !!!!!!
    اما نه!!!
    من ميگم جوري باشي كه همه عاشقت بشن بهتره!!...
    عاشق باش با بهونه اي برا بهتر زندگي كردن......
    دسته بندی ها
    دسته بندی نشده
  3. عشق مرد از نگاه دكتر شريعتي

    ،
    مرد ها در چار چوب عشق٬ به وسعت غیر قابل انکاری نا مردند! برای اثبات کمال نا مردی آنان٬ تنها همین بس که در مقابل قلب ساده و فریب خورده ی یک زن ٬ احساس می کنند مردند. تا وقتی که قلب زن عاشق نشده ٬ پست تر از یک سگ ولگرد٬ عاجز تر از یک فقیر و گدا تر از همه ی گدایان سامره. پوزه بر خاک و دست تمنا به پیشش گدایی میکنند
    اما وقتی که خیالشان از بابت قلب زن راحت شد ٬ به یک باره یادشان می افتد که خدا مردشان آفرید!!

    و آنگاه کمال مردانگی را در نهایت نا مردی
    ...
    دسته بندی ها
    دسته بندی نشده
  4. من ،گل ،آب

    ابري نيست
    بادي نيست
    مي نشينم لب حوض،
    گردش ماهي ها،روشني،من،گل،آب،
    پاكي خوشه ي زيست

    مادرم ريحان مي چييند
    نان و ريحان پنير،آسماني بي ابر،اطلسي هايي تر
    رستگاري نزديك:لاي گل هاي حياط

    نور دركاسه ي مس، چه نوازش ها مي ريزد!!
    نربان از سر ديوار بلند،صبح را روي زمين مي آرد
    پشت لبخندي پنهان،هر چيز
    مي رود بالا تا اوج،من پر از بال و پرم
    راه مي بينم در ظلمت،من پر از فانوسم




    (سهراب )
    دسته بندی ها
    دسته بندی نشده
  5. اي نزديك

    اي نزديك
    درنهفته ترين باغ ها دستم،ميوه چيد.
    واينك شاخه نزديك از سر انگشتانم پروا مكن.
    بي تابي انگشتانم شور ربايش نيست عطش آشنايي است.
    درخشش ميوه درخشان تر
    وسوسه چيدن در فراموشي دستم پوسيد
    دورترين آب
    ريزش خود را به راهم فشاند.
    پنهان ترين سنگ
    سايه اش
    ...

    آپدیت شده دوشنبه ۲۱ مرداد ۹۲ در ۰۶:۰۴ توسط [ARG:5 UNDEFINED]

    دسته بندی ها
    دسته بندی نشده
  6. شيطان

    شيطان هم !
    از خانه بدراز كوچه برون تنهايي ما سوي خدا مي رفت،
    در جاده درختان سبز گل ها وا شيطان نگران:انديشه رها مي رفت
    خار آمد و بيابان و سراب
    كوه آمدو خواب
    آواز پري:مرغي به هوا مي رفت؟
    ني همزاد گياهي بود از پيش گياه مي رفت
    شب مي شد و روز
    جايي شيطان نگران:تنهايي ما مي رفت.
    دسته بندی ها
    دسته بندی نشده
  7. شيخ النظامي

    زنده دلي در صف افسردگان
    رفت به همسايگي مردگان

    حرف فنا خواند،زهر لوح پاك
    روح بقا جست زهر روح پاك

    كارشناسي پي تفتيش حال
    كردازاو بر سر راهي سوال

    كاين، همه از زنده رميدن چرا است
    رخت سوي مرده كشيدن چرا است

    گفت:پليدان به مغاك اندرند
    پاك نهادان
    ...
    دسته بندی ها
    دسته بندی نشده
  8. شراب بي خودي

    نخستين باده كاندر جام كردند
    زچشم مست ساقي وام كردند

    چو با خود يافتن اهل طرب را
    شراب بي خودي در جام كردند

    زبهر صيد دلهاي جهاني
    كمند زلف خوبان دام كردند

    به گيتي هر كجا درد و دلي بود
    به هم كردند وعشقش نام كردند

    جمال خويشتن را جلوه دادن
    به يك جلوه دو عالم رام كردند

    دلي را تا به دست آرند هر دم
    سرزلفين خود را رام كردند

    چو خود كردند راز خويشتن فاش
    عراقي را چر بدنام كردند
    دسته بندی ها
    دسته بندی نشده
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین