مشاهده RSS Feed

سحر زینلی

( دو غزل )

به این مطلب امتیاز بدهید
[QUOTE=سحر زینلی;85464][SIZE=5][U][B]دو غزل از سحر زینلی[/B][/U][/SIZE]

[SIZE=5]چه دور شد قدم از هم قطارهایم ماند [/SIZE]

[SIZE=5]دلم شکست و به زیرِ فشارهایم ماند[/SIZE]

[SIZE=5]ژنِ سکوتِ هوا در رگم نشست و سپس [/SIZE]

[SIZE=5]فشارِ حوصله در انتظارهایم ماند[/SIZE]

[SIZE=5]فشار خون من آنقدر در سرازیریست [/SIZE]

[SIZE=5]کویرم ، آنکه هوا در شیارهایم ماند[/SIZE]

[SIZE=5]که مبتلای توأم از کنارِ بی خوابی [/SIZE]

[SIZE=5]چقدر فاصله تا افتخارهایم ماند[/SIZE]

[SIZE=5]چقدر سخت مرا در بغل گرفته خدا! [/SIZE]

[SIZE=5]که زخم حادثه در شرحِ کارهایم ماند[/SIZE]

[SIZE=5]هزار(میرپنج )روسری سفیدم را [/SIZE]

[SIZE=5]به خون کشید و به رغم وقارهایم ماند[/SIZE]

[SIZE=5]چقدر صورتک از چشم خاک زد بیرون [/SIZE]

[SIZE=5]که این جهان مدرن از تبارهایم ماند[/SIZE]

[SIZE=5]میان هاله ی آهی که صحنه سازی کرد [/SIZE]

[SIZE=5]هنوز خاطره ای از غبارهایم ماند[/SIZE]


[SIZE=5] [/SIZE]

[SIZE=5] [/SIZE]

[SIZE=5] [/SIZE]

[SIZE=5] [/SIZE]

[SIZE=5] [/SIZE]

[SIZE=5] [/SIZE]

[SIZE=5] [/SIZE]

[SIZE=5] [/SIZE]

[SIZE=5] [/SIZE]

[SIZE=5] [/SIZE]

[SIZE=5] [/SIZE]

[SIZE=5] [/SIZE]

[SIZE=5] [/SIZE]

[SIZE=5] [/SIZE]

[SIZE=5] 
[/SIZE]
[SIZE=5] [/SIZE]

[SIZE=5] [/SIZE]

[SIZE=5]همیشه خاطره ای سر به مُهر خواهم ماند [/SIZE]

[SIZE=5]که با من آینه ، اندازه ی نگاهم ماند[/SIZE]

[SIZE=5]من آنکه دست به بازوی واژه پیوستم [/SIZE]

[SIZE=5]به قدر یک دو قدم آمدن به راهم ، ماند[/SIZE]

[SIZE=5]برای هر که نگفتم تو خوب می دانی [/SIZE]

[SIZE=5]از عمر من ، فقط انبوه اشتباهم ماند[/SIZE]

[SIZE=5]تمام ثانیه ها را قدم زدم شاید [/SIZE]

[SIZE=5]که یک سفر بشود با تو از گناهم ماند[/SIZE]

[SIZE=5]نشد که همسفر آخرین ستاره شوم [/SIZE]

[SIZE=5]شد آنکه حوصله ای از شب سیاهم ماند[/SIZE]

[SIZE=5]زمینه ای شدم از یک تلاوت پنهان [/SIZE]

[SIZE=5]که از صدای من این توده های آهم ماند[/SIZE][/QUOTE]
برچسب ها: هیچ یک ویرایش برچسب ها
دسته بندی ها
دسته بندی نشده

نظرات