مشاهده RSS Feed

|͇̿ ͇̿ ͇̿ ̶͇̿ι|̶ ̶ ̶ ̶||̶̿ ̶̿ ̶̿ ̶̿| ̿ ̿/ ͇ ͇ |̶̿ ̶̿ ̶̿ ̶̿||͇ ͇

سکوتم

به این مطلب امتیاز بدهید
فراهم میکنم پشت سکوتم

خانه ای آرامِ آرام
و پنهان میشوم در آن
شبیه هرزه ای بدنامِ بدنام
نشانی میگذارم سینه ام را
در آن گم می شوم گمنامِ گمنام


و اما چشمهایم را از این پس
پر آبش میکنم، رسوایِ رسوا
دلم را زیر باران می نشانم
بزرگش میکنم، دریایِ دریا
دو دستم را گره می سازم از خویش
که خالی باشد و پیدایِ پیدا


من اینجا در سکوت لحظه ای پیش
نوشتم نعره ای پنهانِ پنهان
و در تاریکی افکار تنگم
سرودم قطعه ای سوزانِ سوزان
که من رفتم، تو شادی، گرگ پیروز
و آن درندگان، خندانِ خندان


فراموشم نکن! چشم انتظارم
و در تنگِ دلم بیمارِ بیمار
بدان هر چیز در دنیا عزیز است
من از آن گشته ام بیزارِ بیزار
و هر چیزی که میگویم قدیمی است
به جز تکرار تکراریِ تکرار


و هر شب درخیالت می نشینم
صبوری میکنم بی تاب، بی تاب
تصور میکنم دستت که دستی میفشارد
و چشمم می شود بی خوابِ بی خواب
و این تشویشها را صبح ها با یک سلامت
کناری میزنم شادابِ شاداب


میان آسمانِ چشم تو همچون شهابی
به سرعت می شوم خاموشِ خاموش
و در پهنای آغوش خیالت
فروکش میکنم بی هوشِ بی هوش
و در ظرف وجودم تا خدا هست
نگه میدارمت پرجوش پرجوش


از : رضـــــــــــا قـــره

برچسب ها: هیچ یک ویرایش برچسب ها
دسته بندی ها
عاشقانه

نظرات