یـه وقـتهـایـی دلـتـــ مـیـخـواد یــه پـــرانــتـز بــاز کـنـی کـسـى کــه دوسـش داری رو بـــذاری تــوش ! بــعـد پــرانـتــز رو بـبــنـدی ،کـه مـبـادا دسـت احـــدالـنـــاسـی بـهـش بـرسـه . . . ! و یــه جــایــی دلــتـــ مـى خـــواد دسـتــشو بــکـشـی . . . نـــگـهش داری . . . صــورتــش رو مــیـون دســتـاتــ مــحکـم بــگـیـری بــگـی : بــبـیـن . . . ! مـن دوستـتــ ♥ دارم
خدایا کفر نمیگویم،
پریشانم،
چه میخواهی تو از جانم؟!
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی.
خداوندا!
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی
به زیر پای نامردان بیاندازی
و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه
خدانگهدار عزیزم . اما نمیشه باورم
توی چشام نگاه نکناین لحظه های آخرم
آخه چطور دلم بیاد . چشماتو گریون ببینم
میرم ولی این و بدون . چشم انتظارت میشینم
میرم ولی گریه نکن . نذار از عشقت بمیرم
اگر توو اوج بی کسی . با عکست آروم بگیرم
میرم ولی بدون یکی . خیلی تو رو دوست داره
یکی که از دوریه تو . سر به بیابون میزنه
خدانگهدار عزیزم . خدانگهدار عزیزم
خدانگهدار
خدانگهدارخدانگهدار عزیزم . دارم