دادا بیلوردی ( بنیانگذار سبک شعر زلال) - ( ایران )
.
صدای تیر:
.
از صدای تیرها
لال و کر، اندیشه و تدبیرها
جانِ هم افتاده فرزندانِ آدم (ع) باز هم
سُست و بی تأثیر پندِ پیرها
در پی ِ درگیرها
*
ای برادر این جهان
جای نفرت گشت بر ما طفلکان
بازیِ مـا تحتِ هـر عنوان و اسم و رسم ها
ناتـوانی کـاشت بـــر افتـادگان
حاصلش رنج و زیان
*
مرگ راه افتاده است
بــــــر یتیمانی مسلسل داده است
ای بــــــــرادر، جدّ مـــا تدبیرِ خونریـزی نداشت
مسلکش صاف و زلال و ساده است
مهدِ هر آزاده است
*
دست بردار از ستم
دیـده ام قدّ محبت از تــــــو خم
دست بــــردار از فتن ، از آتشِ کبر و غـرور
عمر کوتاه است و مهلت راست کم
عشق در حال عدم
دادا
تعریف شعر:
.
شعر می دانید چیست؟
شعر هم نوعی بهار زنـدگیست
عالمی از واژه ها در باغ دل پروردن است
.
شعر تقسیم سطور نثر نیست
باید اندر شعر زیست
*
موسیقی در نظم هست
نظم در آهنگ، شور بـزم هست
گاه در یک قافیـه صد معنی و احساس بیـن
.
چارچوب نظم ها را عظم هست
انسجـام و حــزم هست
*
ای بسا مُنشی که مُرد
ای بسا نثری که مُهر « مُرد» خورد
ای بسا کاهــی کــه بـا تبلیـغ، نام شعر یافت،
بعدهـا در پنـجــه ی آتـش فـسـرد
سهمی از جنگل نبـرد
*
نی که بی نایی شود
دست باد افتاده هر جایی شود
شعر در هر قالبی چه نثر و چه نظم و زلال
باید همچون شهر رویایی شود
غـرق زیـبـایــی شود
دادا