دلم می خواست زمان را به عقب باز می گرداندم… نه برای اینکه آنهایی که رفتند را باز گردانم… برای اینکه نگذارم آنها بیایند
[CENTER][SIZE=4] چون صبح نودمیده صفا گستر است اشک روشنتر از ستاره روشنگر است اشک گوهر اگر ز قطره باران شود پدید با آفتاب و ماه ز یک گوهر است اشک با اشک هم اثر نتوان خواند ناله را غم پرور است ناله و جان پرور است اشک بارد ازو لطافت و تابد ازو فروغ چون گوی ...
آپدیت شده یکشنبه ۱۹ آبان ۹۲ در ۲۳:۱۳ توسط [ARG:5 UNDEFINED]
شهدا دعا داشتند، ادعا نداشتند نیایش داشتند، نمایش نداشتند حیا داشتند، ریا نداشتند رسم داشتند، اسم نداشتند و ما تا ابد به آنها که قمقمه ها را دفن کردند تا هوس آب نکنند مدیونیم… َ
[FONT="]عشق با روح انسان پـیـونـد می خورد،[/FONT][FONT="][/FONT] [FONT="] [/FONT] [FONT="]،زنـدگـی بـدون عـشـق ،سـرد و مـرده اسـت،[/FONT][FONT="][/FONT] [FONT="] [/FONT] [FONT="]،زنـدگـی تـوام عـشـق ،گرم و پـر خروش اسـت،[/FONT][FONT="][/FONT] [FONT="] [/FONT] [FONT="]،هـر ...
طفلی به نام شادی، دیریست گمشده ست با چشمهای روشنِ براق با گیسویی بلند به بالای آرزو هرکس از او نشانی دارد ما را کند خبر این هم نشان ما : یک سو خلیج فارس سوی دگر خزر (شفیعی کدکنی)
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت دل تنگش سر گل چیدن ازین باغ نداشت قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت مرغ دریا خبر از یک شب توفانی داشت گشت و فریاد کشان بال به دریا زد و رفت چه هوایی به سرش بود که با دست تهی پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت دل خورشیدی ...
شادی را فراموش نکن.... به آرامی آغاز به مردن می*کنی اگر سفر نکنی، اگر کتابی نخوانی، اگر به اصوات زندگی گوش ندهی، اگر از خودت قدردانی نکنی. به آرامی آغاز به مردن می*کنی زمانی که خودباوری را در خودت بکشی، وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند. به آرامی آغاز به مردن می*کنی اگر برده ی عادات خود شوی، اگر همیشه از یک راه تکراری بروی … اگر روزمرّگی را تغییر ندهی اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی، یا اگر ...
چشــــــمانم را، "همیـــــــشه" میبـــندم تا تــــو را در کنــــارم ببیــنم. در خیــــال با تـــو سخــــن میگــــویــم. تا "تنـــــــهایــــی" را حــس نکــــنم. در ذهــــن تورا می یابـــم. تا بدانــــم کـــه در کنـــار "منــی" میــترســم چشـــمانم را باز کنــــم.. نکـــند تو نبـاشــــی، خــــــــــدا.....! ...