بانوی من(( N)) تو در منسرگیجه های بعد از نوشیدن شرابی... redirect.php?a=redirect.php?a= پ.ن: اینروزها هیچی به ذهنم نمیرسه برای تفکر، جز توکل!
مهم این است هر کجا که هستی زندگی کنی و سرگرم روزمرگی نشوی با گوشه نشینی و چله نشینی به جائی نمیرسی. میرسی، اما به اوج نمیرسی.وقتی میان مردم بروی همه چیز عوض میشود. اگرمردی میان مردم باش و به اوج برس .مرتاض ها در گوشه ای می نشینند و در خودشان فرو میروند. معلوم نیست وقتی میان مردم بیایند ...
همه نوشتن و گفتن شخصی شخصی.... ما مینویسیم و میگیم شخصی نی<لذت ببرین عمومی>
مغزم خش گیری لازم داره د ا ر د استفراغ میکند... فردام ضبط دارم وای خدااا Cover me..!! . . . .پ..ن4:: بیا CleaneXxXxX بدو بدو پاکش کن. خخخخخ . . . . .
حیف ک نیسی تا بگم::: باوررررررررررررررر کن نباید به هیچ مطلق گرایی تن دادهمه چیز نصبی تر از آن چیزی است که ما درک کرده ایم باور کن
443بار هم بگم کمه. بعله دوباره کلام پیچ و تاب خورد و به آن جا رسید که: حتا همین که "نباید به هیج مطلق گرایی ای تن داد" هم یک امر نسبی میباشد!.. :| پ.ن 3:من پیچش میبینم ولی باز هم بیخی.... +1:LoOl
نگارنده خالی الذهن شده میباشد حتا پ.ن دایان: چیزیایی که باعث میشن نفهمی زمان چطوری میگذره چیزای خوبی خواهند بود
بگو بگو که چه کارت کنم ز گریه جویم و دل را که شکارت کنم بیا که فقانت کنم ز خنده چینم و لب را که نشانت کنم +بخشی از شعر آرزو خسروی پی نوشت:محسن نامجو از این شعر را در کنار دو غزل از حافظ اجرا کرد. و با نام "بگو بگو" شهرت یافته است پ.ن2:وقتی به این شعر فکر میکنم هوس تجربه کردن مقداری عشق در سرم میلولد حتا..