مشاهده RSS Feed

شخصی

  1. خدا

    [SIZE=4]چـــہ בلمـــاלּ بـפֿــواهــב،چـــہ בلمـــاלּ

    نـפֿــواهــב،פֿـــבا یڪـ وقتــ هـایــے בلَــش نمــے

    פֿـــواهــב،

    مــا چیــزے را ڪــہ בلمــاלּ مــے פֿـــواهــב راבاشتـــہ

    باشیـــمـ ... [/SIZE]
    دسته بندی ها
    شخصی , عاشقانه
  2. گریه ی تو .

    [SIZE=4][COLOR=#4b0082]ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻗﺼﻪ ﻭ ﺣﺮﻓﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺁﻥ
    ﺧــﻨــﺪﻩ ﯼ ﺗــﻮﺳــﺖ ...
    ﺗﻠﺨﯽ ﺍﺵ ...
    ﮔــﺮﯾــﻪ ﯼ ﺗـــﻮ ....
    ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﭘﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ ﯼ ﺗﻮ .
    ﻣﺴﺖ ﻫﺴﺘﻢ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻔﺴﺖ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﯿﭙﯿﭽﺪ ...
    ﻧﻔﺴﻢ ﺩﺭ ﮔﯿﺮ ...
    دسته بندی ها
    شخصی , عاشقانه
  3. ساره

    توسط در تاریخ شنبه ۱۶ شهریور ۹۲ در ساعت ۱۹:۲۱ (ترنم بهاری)
    پرسیدند : دوستش داری ؟
    گفتم : دنیای من است
    گفتند : دوستت دارد ؟

    گفتــــم : تنـهـــا ســـوال مـــن اســت . . .

    دسته بندی ها
    شخصی
  4. ترنم

    توسط در تاریخ شنبه ۱۶ شهریور ۹۲ در ساعت ۱۹:۱۸ (ترنم بهاری)
    وقتي دلم به درد مياد و کسي نيست به حرفهايم گوش کند،
    وقتي تمام غمهاي عالم در دلم نشسته است،
    وقتي احساس مي کنم دردمند ترين انسان عالمم... وقتي تمام عزيزانم با من غريبه مي شوند...
    و کسي نيست که حرمت اشکهاي نيمه شبم را حفظ کند... وقتي تمام عالم را قفس مي بينم...
    بي اختيار از کنار آنهايي که دوسشان دارم.. بي تفاوت مي گذرد...
    دسته بندی ها
    عاشقانه , شخصی
  5. قدر دان داشته هات باش

    ﺭﻓﯿﻘﺖ ﺑﯽ ﻣﺮﺍﻣﻪ؟
    ﻋﺸﻘﺖ ﻭﻟﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺭﻓﺘﻪ؟
    ﺑﻪ ﺩﺭﮎ...ﻟﺒﺎﺳﺘﻮ ﺑﭙﻮﺵ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﻮ ﺑﺮﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺷﻬﺮ ﺑﺒﯿﻦ ﭼﺠﻮﺭﯼ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﻟﻘﻤﻪ ﻏﺬﺍ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻦﺑﺒﯿﻦ ﭘﺪﺭﯾﻮ ﮐﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﻟﻘﻤﻪ ﻧﻮﻥ ﺳﺮﺵ ﺗﻮ ﺳﻄﻞ ﺁﺷﻐﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﭘﻼﺳﺘﯿﮏ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻪ...ﺑﺒﯿﻦ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻭﺍﺳﻪ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻦ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻣﯿﮑﻨﻪ...ﺑﺮﻭ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺒﯿﻦ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﻨﺘﻈﺮﻥ ﺗﺎ ﺧﺒﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﺮﯾﻀﺎﺷﻮﻧﻮ ﺑﺸﻨﻮﻥ...آره... ﺯﻧﺪﮔﯽ اینه قدر سلامتی و داشتن خانواده خوبتو بدون...

    دسته بندی ها
    شخصی
  6. دل خوشي هاي كودكانه

    ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮕﻪ...

    ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﻭﺍﺳﻪ ﻧﯿﻮﻣﺪﻥ ﻣﻌﻠﻢ...ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺮﺁﻥ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻝ ﺻﺒﺢ ﻭ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﺳﺮﻭﺩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﻭﻝ ﻫﻔﺘﻪ...ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻂ ﮐﺸﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﻓﺘﺮ ﻣﺸﻖ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ آبی ﻭ ﻗﺮﻣﺰ...ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﺘﻪ ﭘﺎﮎﮐﻦ ﻭ ﮔﭻ ﻫﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﺨﺘﻪ...
    ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﻌﻠﻢ...
    ﺑﺮﺍﯼ ﻟﯿﻮﺍﻧﺎﯼ ﺁﺑﯽ ﮐﻪ ﻓﻠﻮﺕ ﺩﺍﺷﺖ...ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻥ...ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻪ ﻱ ﺩﻟﺨﻮﺷﻴﻬﺎﻱ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ...

    دسته بندی ها
    شخصی
  7. نياز

    زني بود با لباسهاي کهنه و مندرس، و نگاهي مغموم وارد خواروبار فروشي محله شد و با فروتني از صاحب مغازه خواست کمي خواروبار به او بدهد. به نرمي گفت شوهرش بيمار است و نميتواند کار کند و شش بچه شان بي غذا مانده اند.

    جان لانک هاوس، با بي اعتنايي، محلش نگذاشت و با حالت بدي خواست
    ...
    دسته بندی ها
    شخصی