¥. داشت از تنہاییہاش برام میگفت: ولے بوق پشت خطیش امونش رو بریدہ بود.
هنوز هم دلم تنگ می شود برای محض حرف زدنت و برای تکیه کلامهایت که نمی دانستی فقط کلام تو نبود من هم به انها تکیه داده بودم...
نمیتوان برگشت و"اغاز"خوبی داشت ولی............... ولی میشود"تغییرمسیرداد"بایان خوبی داشت!
به سرم اگر شلیک کنند... جای خون فکر ((تو)) می پاشه به دیوار!!!
نوشته اصلی توسط tavahoooom در جایی که هَمه زغال فروش شده اَند و دیگران را سیـــاه میکنَند بیا کَمی از مد افتاده باشیم !!!! سپید بِِمانیمـ.....
نوشته اصلی توسط tavahoooom کارمــان به جایے رسیــده کـه بایـد جوری دلتنـگــ شـویـم . . . . کهـ به کسے برنخورد !!!
¥. بے بہانہ ب خاطرم میایے عشقم شاید این باشد معنے عزیز بودن...
¥. با ھمہ بودہ است با ھمہ، چہ ھرزہ ایست این تنہایے....