من همیشــــــه میخندم. تا کسی نفهمــــــــه چقدر عاشقم. تا کسی نفهمـــــــه دلم واس شنیدن صدای کسی تنگ شده. که یه روزی عاشقــم کردو حالا مدتها منو از شنیدن صداش محرووم کرده. میخندم.تا کسی نگه چقدر تو ساده ای.خاک برسرت که هنوز منتظری.. باصدای بلند ...
دیگر چه فرق می*كند؟ باشی یا نباشی...! من "هر روز" با "تــــــــــو" زندگی می*كنم....!
بچه بودم نه دیگه منتظر زنگ بودم نه دیگه واسه تو و مثل تو دلتنگ بودم بچه بودم تو نبودی شبا زود خوابم می برد دل کوچیکم فقط غصه ی بازی رو می خورد بچه بودم چقدر صاف و روون می خندیدم خوبیش این بود که ازت، نمی خوامت نمی شنیدم بچه بودم همه ام مثل خودم بچه بودن نرم و ساده مث خاکای توی باغچه بودن بچه بودم کسی مثل تو باهام بد نمی شد بی توجه از کنار رویاهام رد نمی شد بچه بودم کسی مثل تو منو رنج نداد ...
از صدايم اشک مي بارد آه من تنهاترين، تنهاي اين دنيام هيچ ياري، مهرباني، هيچ همدردي نيست حتي سايه اي اينجا قلب من عمريست بغضش را فروخورده اشک هاي تلخ من هم سخت، تکراريست هستم اما از تهي هم نيست تر، گويا بودنم ...
من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من من خودم بودم و تنهايي و یک حس غریب، که به صد عشق و هوس می ارزید من خودم بودمو دستی که صداقت می کاشت گر چه در حسرت گندم پوسید من خودم بودم و هر پنجره ای که به سرسبزترین نقطه ی بودن وا بود و خدا می داند سادگی از ته دلبستگی ام پیدا بود من به ...
این بار مینویسمت… ” تو ” را میان اصطحكاك مداد و كاغذ گیر خواهم انداخت شاید اینگونه بشود تو را ” تجربه ” كرد…!!!
آپدیت شده جمعه ۱۳ مرداد ۹۱ در ۰۷:۱۶ توسط [ARG:5 UNDEFINED] (تنظیم فونت)