زندگی خوردن و خوابیدن نیست انتظار و هوس و دیدن و نادیدن نیست. زندگی چون گل سرخی است پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف. یادمان باشد اگر گل چیدیم
می شود دوستت نداشت لجم هم که بگیرد از دستت نهایتش این است که دفتر چه ی خاطراتم پر از فحش های عاشقانه می شود…
خدا ما رو برای هم نمی*خواست .. فقط می*خواست همو فهمیده باشیم بدونیم نیمه*ی ما مال ما نیست .. فقط خواست نیمه مونو دیده باشیم تموم لحظه های این تب تلخ .. خدا از حسرت ما با خبر بود خودش ما رو برای هم نمی*خواست .. خودت دیدی دعامون بی*اثر بود …
دلتنگ خنده هاي بهارانت در کوچه خزان زده دلم، نگاه مهربانت را به انتظار نشسته ام.يک شب از کوچه خيالم بگذر شايد عطر گيسويت خواب پريشانم را التيام ببخشد
شیشه نازک احساس مرا دست نزن ! چِندشم می شود از لک انگشت دروغ !!! آن که میگفت که احساس مرا می فهمد کو کجا رفت ؟ که احساس مرا خوب فروخت !
کهنه فروش تو کوچمون داد میزد: "چراغ کهنه میخریم.... وسایل شکسته میخریم" بی اختیار داد کشیدم کهنه فروش قلب شکسته میخری؟ با یه لبخند تلخ گفت: اگه ارزش داشت که نمیشکست........
دلتنگ که میشوی دیگر انتظار معنا ندارد ... یک نگاه کمی نامهربان ... یک واژه ی کمی دور از انتظار ... یک لحظه فاصله ... میشکند بغضت را ...