شمــآ نمـی دانید چه ام شده استــ !
از کــوچه پس کوچه هآی پشتــ پنجره تآن مـی گذرمـــ
و دلــم به اندازه ی تمآم ظرفهآی آشپزخآنه مآن شکسته استـــ ..
و شمآ نمـی دانید چه ام شده استـــ !
دلــم به اندازه ی نبض تَن تمآم گنجشک هآ حوالـی شمآ تند مـی تپد ..
دلــم به اندازه ی همه ی کسآنـی که برای رسیدن به جآیـی
دیــرشآن شده استـــ ، شور مـی زند !
دلــم قدر همه ی تا به حآل خواستنم دیگر تـــو را نمـی خواهد ..
و قــرار هم نیستــ ؟!!!
شمــــآ بفهمید
...