مشاهده RSS Feed

عاشقانه

  1. متن عاشقانه

    از شركت فرش مزاحمتون مي شم ، اجازه هست دلم رو فرش زير پاتون كنم تا هيچ جا جز دل من پا نذاريد؟!

    آپدیت شده جمعه ۲۹ شهریور ۹۲ در ۱۹:۵۸ توسط [ARG:5 UNDEFINED]

    دسته بندی ها
    عاشقانه , سرگرمی , تصویری , متن وشعر عاشقانه
  2. ســـ ـــرداســـ ـــت..............

    ســـ ـــرداســـ ـــت ومن تنها یـــ ــم
    چه جملــــــ ـــه ای!
    پر از کلیــــ ــ ....
    پر از تهــــ ـــوع....
    جایِ گَرمی نشســــ ــــته ای وَ میخوانـــ ـــی!
    یخ نمیکنــــ ـــی.....
    حس نمیکنـــــ ــــی....
    کِه مَن بـــ ــرای ِ نوشتَن همیـــــ ـــن دو کلمه
    چه سرمایی را گذراندم
    دسته بندی ها
    عاشقانه
  3. ترنم

    توسط در تاریخ یکشنبه ۲۴ شهریور ۹۲ در ساعت ۱۹:۱۷ (ترنم بهاری)


    بوی گند خیانت تمام شهر را گرفته!
    مردهای چشم چران ، زن های خائن
    پسرهای شهوتی ، دخترهای پول پرست

    پس چه شد؟
    چیدن یک سیب و اینهمه تقاص؟!
    بیچاره آدم ، بیچاره آدمیت
    دسته بندی ها
    عاشقانه
  4. خنده تلخ...

    توسط در تاریخ یکشنبه ۲۴ شهریور ۹۲ در ساعت ۱۹:۱۰ (ترنم بهاری)


    چه فرقی می کند…


    در سیرک یا در خانه ؟!
    خنده ات که تلخ باشد،
    دلت کــه خون باشد،
    تو هم دلقکی..!

    دسته بندی ها
    عاشقانه
  5. در مقابل یک فرد...

    توسط در تاریخ یکشنبه ۲۴ شهریور ۹۲ در ساعت ۱۸:۳۹ (ترنم بهاری)


    در مقابل یک فرد معلول با سرعت کم راه برید.
    در مقابل مادری که فرزندش رو از دست داده بچه تون را نبوسید.
    در مقابل یک فرد مجرد از عشقتون نَگید.
    و خلاصه …
    در برابر کسی که نداره از داشته هاتون مغرورانه حرف نزنید.
    دسته بندی ها
    عاشقانه
  6. عشق

    توسط در تاریخ یکشنبه ۲۴ شهریور ۹۲ در ساعت ۱۱:۵۱ (ترنم بهاری)
    یه دختر 5 ساله از داداش بزرگترش پرسید: عشق چیه؟
    و اون جواب داد:
    عشق حسیه که وقتی تو شکلات مدرسمو از پاکت خوراکیام بر میداری
    و من همیشه گرسنه میمونم...
    ولی هنوز دلم نمیاد جای خوراکیامو عوض کنم
    دسته بندی ها
    عاشقانه
  7. عروسک

    توسط در تاریخ یکشنبه ۲۴ شهریور ۹۲ در ساعت ۱۱:۲۱ (ترنم بهاری)
    دختر کوچک به مهمان گفت : میخوای عروسکامو ببینی ؟
    مهمان با مهربانی جواب داد : بله ، حتما !
    دخترک دوید و همه ی عروسکهارو آورد ، بعضی از اونا خیلی بانمک بودن ولی دربین اونا یک
    عروسک خیلی قشنگ دیگه هم بود …
    مهمان از دخترک پرسید : کدومشونو بیشتر از همه دوست داری ؟
    و پیش ...
    دسته بندی ها
    شخصی , عاشقانه
  8. نمیدونم چرا؟

    ساعت هاست خودم را به امید درس خواندن
    تو اتاق حبس کردم اما بجای مرور کردن درسم
    خاطرات تورا مرور می کنم
    و وقتی میرسم به روز دیگه و یه خاطره دیگه
    یه ورق از کتابم را به جلو میزنم
    نچ نچ نچ
    چقدر ما باهم خاطره داریم
    صفحه های کتابم تمام شد
    اما
    خاطرات ما نه
    نمیدونم چرا با وجود این همه خاطره الان ما از هم دوریم
    .................
    دسته بندی ها
    شخصی , عاشقانه