بگو بگو که چه کارت کنم ز گریه جویم و دل را که شکارت کنم بیا که فقانت کنم ز خنده چینم و لب را که نشانت کنم +بخشی از شعر آرزو خسروی پی نوشت:محسن نامجو از این شعر را در کنار دو غزل از حافظ اجرا کرد. و با نام "بگو بگو" شهرت یافته است پ.ن2:وقتی به این شعر فکر میکنم هوس تجربه کردن مقداری عشق در سرم میلولد حتا..
442 بار دیروزگفتم اینو ک: من از آن روز که در بند توئم با خاطراتت آزادم ..N.. +چیکا کنم NA...قفل کردم دستم نمیره بنویسم.. +من همیشه تو دار بودم میترسم بنویسم چیزی. آخ آخ طبق معمول... باس باید بگم بیییییییییییییییییییییییی خی
اینو یادته هان؟ NNNNN؟؟؟؟ ناگهان زنگ میزند تلفنناگهان وقت رفتنت باشد مرد هم گریه میکند وقتی سر من روی دامنت باشد بکشی دست روی تنهاییش بکشد،دست از تو و دنیات واقعا عاشق خودش باشی واقعا عاشق تنت باشد روبه رویت گلوله و باتوم پشت سر خنجر رفیقانت توی دنیای دوست داشتنی بهترین دوست دشمنت باشد
از انسان های بی عشق باید ترسید +از خودم میترسم حتا +چون دیگه عشقی نمونده ((N))ب یادت نوشتم تو حررررف مردم.. +خیلی دلم ب...
حیف ک نیسی::: ولی میدونم ک ای بیخی. بی وقتیمان شده است :| ولی غروب شد باهاش خداحافظی نکردم + + +پیرو پست قبلیم
حیف ک دیگه نیسی::: لاااااامصب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ قدیم خواب بد میدیدیم میگفتن با شکم پر خوابیدی ولی انگاری با شکم خالیم بخوابم باز خواب و کابوس دنبالمه..
حیف ک دیگه نیسی::: طالعم هیچ طلوع نکرد از کنج این تاریک خانه که ته گرفته دیگر تمام شور زندگانیم اینکه تا کجا با این تنهایی وحشتناک دوُوم بیارم شرطه...میشنوی ؟ یا خوابی؟((N))
حیف ک دیگه نیسی::: از ابتدا آغاز اطرافمان را تنهایی در بر گرفته بود همی...یادته؟؟؟؟ از هوش می،سه نقطه کاش هنوز القای زمانه مارا به شعر تبیینی کمی راه میداد