پاسي از شب رفته بود و برف مي باريد چون پر افشاني پر پهاي هزار افسانه ي از يادها رفته باد چونان آمري مأمور و ناپيدا بس پريشان حكمها مي راند مجنون وار بر سپاهي خسته و غمگين و آشفته برف مي باريد و ما خاموش فار غ از تشويش نرم نرمك راه مي رفتيم كوچه باغ ساكتي ...
چون درختی در صمیم ِ سرد و بی ابر ِ زمستانی، هر چه برگم بود و بارم بود؛ هر چه از فرّ ِ بلوغ ِ گرم ِ تابستان و میراث ِ بهارم بود؛ هر چه یاد و یادگارم بود؛ ریخته است. چون درختی در زمستانم بی که پندارد بهاری بود وخواهد بود. دیگر اکنون ...
زندگی با ماجراهای فراوانش، ظاهری دارد به سان بیشه ای بغرنج و در هم باف ماجراها گونه گون و رنگ وارنگ ست؛ چیست اما ساده تر از این، که در باطن تار و پود هیچی و پوچی هم آهنگ است؟ من بگویم، یا تو می گویی هیچ جز این نیست؟ ...
[B][URL="redirect.php?a=duygylar.persianblog.ir/post/300/"][COLOR=#940f04]***قانون جنگل***[/COLOR][/URL][/B] [COLOR=#ff0000]پسرم هیچ میدانی حیوانات چند گونه اند؟[/COLOR] [COLOR=#ff0000]نه پدر نمیدانم[/COLOR] [COLOR=#ff0000]اما میدانم که مبنای زیستن زورمندیست و دیگر هیچ[/COLOR] [COLOR=#ff0000]راست گفتی پسرم و این رسمیست در جنگل[/COLOR] [COLOR=#ff0000]پدرجان ...
آپدیت شده سه شنبه ۲۵ تیر ۹۲ در ۱۴:۲۳ توسط [ARG:5 UNDEFINED]
[B][URL="redirect.php?a=duygylar.persianblog.ir/post/308/"][COLOR=#940f04]***داروغه***[/COLOR][/URL][/B] [COLOR=#ff0000]ساعت پانزده و سی دقیقه امروز سه شنبه 11تیر ماه بعد از خستگی کار یک روز طاقت فرسا خواستم کمی استراحت کنم چشم بندم را به چشمام زدم اما نمیدونم چی شد که رفتم تو عالم خیال ...با خودم گفتم در دل تاریکیهاست که ...
آپدیت شده چهارشنبه ۲۶ تیر ۹۲ در ۲۳:۳۹ توسط [ARG:5 UNDEFINED]
***خیال خام*** اسیر در برکه ی کوچکی بودند ماهی سیاههای کوچولو ! و من ایمان داشتم ـ که دریا در باورشان است و آزادی هم... اما شبی تاریکتر از تمام شبهای دگر از برکه ی خشکیده ی متعفن تمسخر بچه قورباغه های سیاه بر پا بود بر خام خیالیهای ...
آپدیت شده چهارشنبه ۱۹ تیر ۹۲ در ۰۲:۴۹ توسط [ARG:5 UNDEFINED]
سلام کنکوریهای عزیز خسته نباشیدخداقوت دوستان تجربی من یه سایت وانجمن راه اندازی کردم برای مطالعه ی گروهی وتبادل اطلاعات کنکوری هست دوست داشتین سری به ماهم بزنین [URL]redirect.php?a=redirect.php?a=****.rozblog.com[/URL]