نوشته اصلی توسط sonat با سلام . محسن یگانه یکی از خوانندگان مورد علاقه منه .امیدوارم در مورد آلبوم ها یا تک ترانه های بعدی بیشتر تعمق کند. از شما نیز تشکر با احترام " سونات "
تو دختر شدي نه براي در حسرت ماندن يک بوسه! براي. . . خلق بوسه اي از جنس آرامش. . . ... ... تو دختر نشدي که همخواب آدم هاي بيخواب شوي! دختر شدي که براي خواب کسي رويا باشي! تو دختر نشدي که. . . در تنهايت. . . . حسرت آغوشي عاشقانه را داشته باشي. . . دختر شدي تا آغوشي در تنهايي عشقت باشي...!
[QUOTE=saman;17139][CENTER] [QUOTE][URL="redirect.php?a=pichak.net/template/pichak/86/"]قالب وبلاگ | شب یلدا[/URL][/QUOTE] [/CENTER] [/QUOTE]
داستان زیر روایتی است زیبا و خواندنی در مورد طلاق امیدوارم که خوشتون بیاد وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده می*کرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتی توی چشمانش را خوب می*دیدم. یکدفعه نفهمیدم چطور دهانم را باز کردم. اما باید به او می*گفتم که در ذهنم چه می*گذرد. من طلاق می*خواستم. به آرامی موضوع را مطرح کردم. به نظر نمی*رسید که از حرفهایم ناراحت شده باشد، فقط به نرمی پرسید، چرا؟ مابقی در ادامه مطلب ...
آیا تا به حال رفتار شما باعث رنجش خاطر همسرتان شده است؟ آیا نگرانید که رفتار شما ممکن است نتیجه عکس دهد؟ خانم ها به نوع خاصی از مردها علاقه دارند، به همین دلیل از مردهایی که دارای یک سری خصوصیات خاص هستند به شدت پرهیز می کنند. این امر در دوران اولیه ارتباط از اهیمت ویژه ای ...
نکات مهم رابطه جنسی مخصوص آقایاننکات رابطه جنسی اهمیت زیادی برای آقایان دارد چون به آنها کمک می کند بتوانند فعالیت جنسی را به مدت زیادتری ادامه دهند. مردها معمولاً حین رابطه جنسی بیش از اندازه تحریک می شوند که باعث می شود خیلی زود ارضاء شوند و طرف مقابلشان نتواند به اندازه کافی از رابطه جنسی ...
همواره مراقب خود و رفتارتان باشید. برای خود و علاقه تان احترام بگذارید. اصالت و جایگاه خود را هیچ گاه فراموش نکنید و دست کم نگیرید. با احترام به خود است که به نوعی یاد می گیرید به نفر مقابل خود نیز احترام گذاشته و با رفتار خود مرزهای حرمت بین خود را نگاه داشته و ناخودآگاه، به این ...
وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده می*کرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتی توی چشمانش را خوب می*دیدم. یکدفعه نفهمیدم چطور دهانم را باز کردم. اما باید به او می*گفتم که در ذهنم چه می*گذرد. ...