مرد از راه می رسه ناراحت و عبوس زن:چی شده؟ مرد:هیچی ( و در دل از خدا می خواد که زنش بی خیال شه و بره پی کارش) زن حرف مرد رو باور نمی کنه: یه چیزیت هست.بگو! مرد برای اینکه اثبات کنه راست می گه .... لبخند می زنه زن اما "می فهمه"مرد دروغ میگه:راستشو بگو یه چیزیت ...
روزی خانمی در حال بازی گلف بود که توپش تو جنگل افتاد. او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کرده است. قورباغه به او گفت : اگر مرا از این تله آزاد کنی سه آرزوی تو را برآورده می کنم . زن قورباغه را آزاد کرد و قورباغه گفت : "متشکرم" ولی من یادم رفت بگویم شرایطی برای ...
با خواندن اولین تست و انتخاب گزینه مناسب به سوالی که هر گزینه مشخص کرده بروید و به آن سوال جواب دهید. مثلا اگر گزینه پ سوال ۱را انتخاب کردیددیگر لزومی ندارد سوال۲و ۳را پاسخ دهید فقط کافی است بهسوال۴ مراجعه کنید. ۱)بیش از همه دوست دارید به کجا سفر کنید: الف) پکن: رجوع شود ...
[RIGHT][COLOR=#ff3399][FONT=Tahoma]ويژگيهاي شخصيتي برونگرا[/FONT][/COLOR] [/RIGHT] [RIGHT][B][COLOR=black][FONT=Tahoma]1-[/FONT][/COLOR][/B][COLOR=black][FONT=Tahoma] علاقه مند به وقايع پيرامون خود. [B][FONT=Tahoma]2-[/FONT][/B] رو راست و معمولا پر حرف. [B][FONT=Tahoma]3-[/FONT][/B] عقيده خود را با عقايد ديگران مقايسه ميكند. [B][FONT=Tahoma]4-[/FONT][/B] اهل عمل ...
[COLOR=black][FONT=Tahoma]افراد را از لـحاظ آنكه چگونه اطلاعات كسب ميــكنند به دو گروه حسگر و الهام گر ميتوان تقسيم كرد:[/FONT][/COLOR] [RIGHT][COLOR=#ff3399][FONT=Tahoma]حس گرها[/FONT][/COLOR][COLOR=#000000][FONT=Tahoma]:[/FONT][/COLOR][COLOR=black][FONT=Tahoma] [/FONT][/COLOR][COLOR=black][FONT=Tahoma]تــمركز بر دنـيـاي فـيــزيكي، با حواس پنجگانه خود زندگي مي ...
[COLOR=#000000] [FONT=arial][SIZE=3][B]آینه پرسید که چرا دیر کرده است؟ نکند دل دیگری او را اسیر کرده است؟ [/B][/SIZE][/FONT] [/COLOR][COLOR=#000000][FONT=arial][SIZE=3][B] خندیدمو گفتم او فقط اسیر من است. تنها دقایقی چند تأخیر کرده است. [/B][/SIZE][/FONT][/COLOR] [COLOR=#000000][FONT=arial][SIZE=3][B]گفتم امروز هوا سرد بوده است شاید موعد ...
[SIZE=3][FONT=fixedsys][COLOR=#000000][B]معلم عصبی دفتر رو روی میز كوبید و داد زد: سارا ... دخترك خودش رو جمع و جور كرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم كشید و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟ معلم كه [SIZE=3]بسیار عصبانی بود[/SIZE]، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترك خیره شد و داد زد: چند بار ...
ک درختي تنها توي يک جنگل تاريک و سياه از غم و درد به خود ميپيچيد. از خودش ميپرسيد که چرا اينقدر تنهايم؟! که چرا هيچ دلي با من نيست؟ که چرا نيست دلي نگران من و تنهايي من؟ چه شود گر که دگر قد نکشم؟ چه شود اگر که من توي جنگل نباشم؟آنقدر گفت و گريست که شکست و آرام روي يک نهر روان ساخت ...