مشاهده RSS Feed

تمام مطالب وبلاگ

  1. حالم خوب است

    [CENTER][CENTER][SIZE=2][COLOR=#000000][B][I][SUP][FONT=Tahoma]نگـــــــران نباش،حــــال مـــن[/FONT][/SUP][/I][/B][B][SUP][FONT=Tahoma] خـــــــوب اســت[/FONT][/SUP][/B][/COLOR][/SIZE][COLOR=#000000][FONT=Tahoma][/FONT][/COLOR][/CENTER][CENTER][SIZE=2][COLOR=#000000][B][SUP][FONT=Tahoma] بــزرگ شـــده ام …دیگر آنقـــدر کــوچک نیستـم که در دلــــتنگی هـــایم گم شــــوم[/FONT][/SUP][/B][/COLOR][/SIZE][COLOR=#000000][FONT=Tahoma][/FONT][/COLOR][/CENTER][CENTER][SIZE=2][COLOR=#000000][B][SUP][FONT=Tahoma]آمـوختــه ...
    دسته بندی ها
    دسته بندی نشده
  2. دلنوشته رویا 31

    توسط در تاریخ سه شنبه ۳۰ مهر ۹۲ در ساعت ۰۱:۰۴ (تنهایی های رویا70)
    خدایا
    آخه چرا
    چرا وقتی میخوام همه چیز رو ساده بگیرم وساده بگذرم نمیشه
    حتما باید ی چیزی باشه که مانع بشه
    مگه چیز زیاد خواستم ن کم خواستم که حالا اینجوری شده
    اما میدونی چیه خدایا میخوام بگم دمتت گرم
    ببخش اگه لحنم اینجوریه خودت میدونی که با هم این حرفا رو نداریم با تو اینجوری راحت ترم آخه آدمات دم به دقیقه ایراد میگرن میگن این چه طرزشه
    آره خدا جون دمتت گرم اگه میشکنی اگه خردم میکنی اگه اشکمو در میاری اگه بی طاقتم میکنی اگه اگه اگه
    ...
    دسته بندی ها
    دسته بندی نشده
  3. دلنوشته رویا30

    توسط در تاریخ سه شنبه ۳۰ مهر ۹۲ در ساعت ۰۱:۰۳ (تنهایی های رویا70)
    امشب عجیب دلم گرفته بدون هیچ دلیل ومنطقی تا همین چند دقیقه پیش خوب بودم ها اما نمیدونم یهویی چی شد
    دوست دارم بلند بزنم زیر گریه و سر همه چیزو همه کس دادم بزنم
    اما خود خوری کردم فقط این قلم وکاغذمو به دست گرفتم ودارم مینویسم تا حدودی آروم شدم اما هنوز ی جوری ام نمیدونم اسمشو چی بذارم
    آخه مگه میشه آدم بی خود بی جهت دلش بگیره یهویی بشه یه آدم دیگه یه آدمی که ن میخواد اینجا باشه ن هر جایی دیگه ...
    دسته بندی ها
    دسته بندی نشده
  4. سعادت

    سعادت، چيزي نيست جز سپردن سر بر خاك و قلب بر آسمان..
    دسته بندی ها
    دسته بندی نشده
  5. باید...

    توسط در تاریخ دوشنبه ۲۹ مهر ۹۲ در ساعت ۱۸:۵۴ (تنهایی من)
    دارم احــساس ميکنــم که بــايد به جــاي جمــله ي :

    «اگه خــدا بخــواد»

    بــايــد بگــم « اگــه مــردم بــذارن..... »
    دسته بندی ها
    دسته بندی نشده
  6. یه روزی بود...

    توسط در تاریخ دوشنبه ۲۹ مهر ۹۲ در ساعت ۱۸:۵۱ (تنهایی من)
    من همیشه از اول قصه های مادر بزرگ می ترسیدم
    و آخر هم به واقعیت می پیوست…

    یکی بــــود…یکی نــــــبود…!!!
    دسته بندی ها
    دسته بندی نشده
  7. به قیمتی که...

    توسط در تاریخ دوشنبه ۲۹ مهر ۹۲ در ساعت ۱۸:۵۰ (تنهایی من)
    دسته بندی ها
    دسته بندی نشده
  8. دوست داشتن تو...

    توسط در تاریخ دوشنبه ۲۹ مهر ۹۲ در ساعت ۱۸:۴۸ (تنهایی من)
    دوستـــــــ داشتــــن تـــــو لیاقتـــــــ نمی خــــــواهد ...

    مثــــــل نــــخ کـــــــردن ســـــوزن " اعصـــــــــــاب " می خــــــواهد
    دسته بندی ها
    دسته بندی نشده