مدت هاست تنها چیزی که مرا یاد تو می اندازد ؛ طعنه های دیگران است ! شاید اگر این دیگران نبودند تو زودتر از اینها برایم مرده بودی . . .
یادتــــــــ باشد ؛ مــــــــــن اینجا، کنار همین رویاهای زودگذر، به انتظار آمدن تـــــــو ، خط های سفید جاده را می شــــــــمارم … !
براے دلتنگــے هایــم براے دغدغــہ هاے خـــودم براے شانہ اے کہ تکیہ گاهــم نیستــــ ! برای دلے کہ دلتنگم نیست ... براے دستے کہ نوازشگــ ـــر زخـم هایم نیست ... براے خودم مے نویســـم ! بمیـ ــرم براے خـ ـودم کہ اینقـــدر تنهاستـــ !.!.!.!
ســَر خوشــــ آنــ ه میــخـَنـــבمـ .. شــــوخـــ ـــے میکنــــمـ.. وهیـــــچ کــس نمـــــے בانـَـــد .. چقـــــבرسخـــــت اسـتــ .. احـســ آس خفگـــــے کــــرבن .. پشــــت .. ایـــــــن نقـ آبــ لعـــــنتــــــی .
[B][COLOR=#00B050][/COLOR][/B][B][COLOR=#00B050][/COLOR][/B][B][COLOR=#1F497D]به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم[/COLOR][/B] …[B][COLOR=#1F497D][/COLOR][/B][B][COLOR=#00B050]خدا فشار خونم را ...
گیرم اندوه تو خواب است و نگاه تو خیال پس دلم منتظر کیست عزیز این همه سال؟ پس دلم منتظر کیست که من بی خبرم؟ که من از آتش اندوه خودم شعله ورم؟ ماه یک پنجره وا شد به خیالم که تویی همه جا شور به پا شد به خیالم که توییlove shod
[SIZE=3]فلک دانی چه ظلمی از تو برزهرای اطهر شد چه بیدادی زتو بر فاطمه بعد از پیمبر شد [/SIZE] [SIZE=3]مگر آن گفته های شاه خاتم رفته از گوشت که بعد ازرحلت او فاطمه از ...
زدست زمانه بايد گريست زبرنو بدستان دگر هيچ نيستاي دريغا كجايند شيران نرتفنگهاي برنو اسبان گهركجايند شير زنهاي مينا به سر كه بر پا نمودند تاريخ اين مرز كهن