مشاهده RSS Feed

تمام مطالب وبلاگ

  1. گفتی خدا حافظ

    گفتی خدا حافظ

    گفتم نمی خواهی مرا؟ باشه نخواه

    اما ای کاش می گفتی چرا؟
    دسته بندی ها
    عاشقانه
  2. از خود تنفر دارم

    از خود تنفر دارم که چرا دوست می داشتم تو را هم چون خدا منی که در فرودگاه عشق همیشه باند یک بودم
    نمی دانم چرا چنین است حال و روز م؟
    نمی دانی که چه طور است حال وروزم
    نمی دانم به کدام روز عشق مغروزم؟
    همه از من می پرسند خانه ی عشق کجاست؟
    حالا من می پرسم دادگاه عشق کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    دسته بندی ها
    عاشقانه
  3. دادگاه عشق

    دادگاه عشق

    قاضی*-وجدان

    دادستان- مهتاب
    متهم-آرام
    کیفر خواست-عشق
    دادستان بگو چطور شد که عاشق شدی
    متهم آقای دادستان همین طوری
    دادستان یعنی* چی*
    متهم تقصیر من نبود
    دادستان -پس همکار داشتی*
    متهم راستش بله
    دادستان خوب بگو کی بود
    آقای دادستان میشه بعد بگم
    دادستان*خوب باشه بگو
    متهم-راستش آقای دادستان من یک روز همین طوری اتفا قی* رفتم تو ...
    دسته بندی ها
    عاشقانه
  4. خدایا بی پناهم

    خدایا بی پناهم
    خدایا عاشقان را با غم عشق آشنا کن
    ز غم های دگر غیر از غم عشقت رها کن
    تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
    شکسته قلب من جانا به عهد خود وفا کن
    خدایا بی پناهم ز تو جز تو نخواهم
    اگر عشقت گناه است ببین غرق گناهم
    دو دست دعا فرا برده ام بسوی آسمان ها
    که تا پر کشم به بال غمت رها در کهکشان ها
    چو نیلوفر عاشقانه چنان می پیچم به پای تو
    که سر تا پا بشکفد گل ز هر بندم در هوای تو
    بدست یاری اگر که نگیری تو دست دلم را دگر که بگیرد
    به آه و زاری
    ...
    دسته بندی ها
    شخصی
  5. خدایا

    خدایا
    چه لحظه های که تو زندگی گمت کردم اما تو همیشه کنارم بودی ...
    چه دقیقه ها که حضورت را فراموش کردم اما تو فراموشم نکردی...
    چه ساعت هایی که غرق در شادی و غرور، تو رو که پشت همه موفقیت هام قایم شده بودی از یاد بردم اما تو همیشه به یادم بودی ...
    چه روزهایی که سرم تو لاکم کردم و توی غصه هایی که فکر میکردم تو برای تلافی کارهای بدم برام فرستادی دست و پا زدم ، اما تو همیشه کاری کردی که به صلاح منه ...
    وقتی خسته از همه جا و همه کس ناامیدانه به تو پناه اوردم تو پناهم دادی...
    وقتی از آدم
    ...
    دسته بندی ها
    شخصی
  6. بر خرابه*ی روزهای من

    توسط در تاریخ یکشنبه ۰۹ مهر ۹۱ در ساعت ۱۲:۱۲ (.:::: سمفونی استفراغ ::::.)
    دست*های تو انگار
    پرچم*های صلح*اند
    بر خرابه*ی روزهای من
    که جز نشانه*ای از گنج*ها در او باقی نیست
    زورق*ها و نگهبانانی
    که باروت کشف*شده را به جزیره*ی دور می برند.
    دست*های تو انگار
    سیم*های تارند
    که ترانه*های حرام را پنهانی
    در آتش رودخانه*های*شان حفظ می*کنند،
    ...
  7. به چشمهایت بگو نگاهم نکنند.....

    توسط در تاریخ یکشنبه ۰۹ مهر ۹۱ در ساعت ۱۲:۱۱ (.:::: سمفونی استفراغ ::::.)
    به چشمهایت بگو نگاهم نکنند.....
    بگو وقتی خیره ات می شوم کارشان به کار خودشان باشد...!
    نه اینکه فکر کنی خجالت می کشم هااااا......نه!!!
    حواسم نیست...
    عاشقت می شوم....
  8. هفته*های خالی* از لحظه*های تو

    توسط در تاریخ یکشنبه ۰۹ مهر ۹۱ در ساعت ۱۲:۱۰ (.:::: سمفونی استفراغ ::::.)
    هفته*های خالی* از لحظه*های تو
    روز*هایِ بارانی که جای هیچکس خالی* نیست جز خودت
    غروب*هایی* که بی* جهت دلم می*گیرد
    حرف*هایی* که هرگز به هم نگفته ایم
    شعر*هایی* ، پر از واژه*های غمگین
    نگاه*هایِ غریبه، نگاه*هایی* که دیگر مال من نیست
    تنهایی
    بی* آغوشی
    امید*های واهی
    ...