مشاهده RSS Feed

.:::: سمفونی استفراغ ::::.

Symphony vomissements"

Symphony vomiting"

تراوشات اسیدےذھن بیمار سادیسمے من.

I'm sick sadistic brain acidic seeps.


Je suis malade, s'infiltre esprit sadiques


کپی بردارے از مطالب این وبلاگ حتی بدون ذکر منبع نیز مجاز است لذا پیگرد قانونی هم ندارد,,حتی برای شما دوست عزیز:وو

  1. خلاصه

    و بار دیگر سلام..خداروشکر که همه چیز افتاد رو دایره..ولی دلم هواشو کرده خیلی.. بی معرفت کجایی؟؟؟؟؟/ / / / N / / / / /
  2. مستفرغ شدم ك..

    توسط در تاریخ دوشنبه ۱۵ تیر ۹۴ در ساعت ۱۸:۱۷ (.:::: سمفونی استفراغ ::::.)
    از ياد كردنت مغزم استفراغ ميكند.. دوباره تابستون شده من از فكرت مستفرغ شدم.. واژه ها صف كشيدن رو سلول خاكستري مغزم. زيادي تراوش داره ميكنه فكر و روح و روانم .. با اين گرما و روزه داري هم ك فبهاااا واالله...
  3. 2

    توسط در تاریخ پنجشنبه ۱۴ اسفند ۹۳ در ساعت ۱۹:۴۳ (.:::: سمفونی استفراغ ::::.)
    مردم دارن قالی میشورن و تارعنکبوتای سقفاشونو میگیرن
    منم یه کاسه تخم آفتابگردون گذاشتم دارم میشکنم

    خدایا منو هل بده یک کم
  4. 1

    توسط در تاریخ پنجشنبه ۱۴ اسفند ۹۳ در ساعت ۱۹:۳۹ (.:::: سمفونی استفراغ ::::.)
    عجب کاری کردماسبزه انداختم حالا هی باید نگران باشم خشک
    نشه کپک نزنه جاش خنک باشه
    یکی نیس بگه توکه حوصله این کارارونداری چرااین هوسارومیکنی
  5. 1:پرچونگی

  6. 18: اعترافات DayaN

    توسط در تاریخ چهارشنبه ۱۳ اسفند ۹۳ در ساعت ۱۹:۴۸ (.:::: سمفونی استفراغ ::::.)
    خنزر پنزر ....

    توپ داغونم نمیکُنه..... چشِ شیطون کر، توپِ توپم....

    این مال و منال مفتی، همچی هلو برو تو گلو گیر نیومد، حاصلِ یه عمر جوب گردیه...

    آقامون ظروفچی بود، خودمون شدیم جوبچی، جوبچی. آقا مجیدِ ظروفچیِ جوبچی.

    هههههههه!

    میخِ زنگ زده، زنجیلِ زنگ زده، تارزانِ زنگ زده، ساعتِ زنگ زده.....
    حواستو ضرب کُن، جمع کُن! حواستو ضرب کُن، جمع کُن!
    سااااااااااعتِ زنگ زده دیگه زنگ نمیزنه، چون زنگاشو زده.....

    داداش حبیب!
    ...
  7. 17:اعترافات DayaN

    توسط در تاریخ چهارشنبه ۱۳ اسفند ۹۳ در ساعت ۱۹:۴۴ (.:::: سمفونی استفراغ ::::.)
    +وصیت نامه چ ر ا؟
    ؟؟؟
    مي خواهم سرتاسر زندگي خودم را مانند خوشه ي انگور در دستم بفشارم و عصاره ي آنرا ، نه ، شراب آنرا ، قطره قطره در گلوي خشك سايه ام مثل آب تربت بچكانم .
    فقط ميخواهم پيش از آنكه بروم دردهائي كه مرا خرده خرده [يا سعله] گوشه ي اين اطاق خورده است روي كاغذ بياورم ، چون به اين وسيله بهتر مي توانم افكار خودم را مرتب و منظم بكنم .

    آيا مقصودم نوشتن وصيت نامه است ؟

    هرگز ، چون نه مال دارم كه ديوان
    ...
  8. 16:اعترافات DayaN

    توسط در تاریخ چهارشنبه ۱۳ اسفند ۹۳ در ساعت ۱۹:۴۱ (.:::: سمفونی استفراغ ::::.)
    بانوی من(( N)) تو در منسرگیجه های بعد از نوشیدن شرابی...
    redirect.php?a=redirect.php?a=
    پ.ن: اینروزها هیچی به ذهنم نمیرسه برای تفکر، جز توکل!
صفحه 1 از 141 123456711213151101 ... آخرینآخرین