مردم دارن قالی میشورن و تارعنکبوتای سقفاشونو میگیرن منم یه کاسه تخم آفتابگردون گذاشتم دارم میشکنم خدایا منو هل بده یک کم
عجب کاری کردماسبزه انداختم حالا هی باید نگران باشم خشک نشه کپک نزنه جاش خنک باشه یکی نیس بگه توکه حوصله این کارارونداری چرااین هوسارومیکنی
ماهی کوچولوی قرمز5تاهزارتومن بندازیم توی تنگ زجرشون بدیم دلمون خوش بشه عیده دیگه
خنزر پنزر .... توپ داغونم نمیکُنه..... چشِ شیطون کر، توپِ توپم.... این مال و منال مفتی، همچی هلو برو تو گلو گیر نیومد، حاصلِ یه عمر جوب گردیه... آقامون ظروفچی بود، خودمون شدیم جوبچی، جوبچی. آقا مجیدِ ظروفچیِ جوبچی. هههههههه! میخِ زنگ زده، زنجیلِ زنگ زده، تارزانِ زنگ زده، ساعتِ زنگ زده..... حواستو ضرب کُن، جمع کُن! حواستو ضرب کُن، جمع کُن! سااااااااااعتِ زنگ زده دیگه زنگ نمیزنه، چون زنگاشو زده..... داداش حبیب! ...
+وصیت نامه چ ر ا؟ ؟؟؟ مي خواهم سرتاسر زندگي خودم را مانند خوشه ي انگور در دستم بفشارم و عصاره ي آنرا ، نه ، شراب آنرا ، قطره قطره در گلوي خشك سايه ام مثل آب تربت بچكانم . فقط ميخواهم پيش از آنكه بروم دردهائي كه مرا خرده خرده [يا سعله] گوشه ي اين اطاق خورده است روي كاغذ بياورم ، چون به اين وسيله بهتر مي توانم افكار خودم را مرتب و منظم بكنم . آيا مقصودم نوشتن وصيت نامه است ؟ هرگز ، چون نه مال دارم كه ديوان ...
بانوی من(( N)) تو در منسرگیجه های بعد از نوشیدن شرابی... redirect.php?a=redirect.php?a= پ.ن: اینروزها هیچی به ذهنم نمیرسه برای تفکر، جز توکل!
مهم این است هر کجا که هستی زندگی کنی و سرگرم روزمرگی نشوی با گوشه نشینی و چله نشینی به جائی نمیرسی. میرسی، اما به اوج نمیرسی.وقتی میان مردم بروی همه چیز عوض میشود. اگرمردی میان مردم باش و به اوج برس .مرتاض ها در گوشه ای می نشینند و در خودشان فرو میروند. معلوم نیست وقتی میان مردم بیایند ...
همه نوشتن و گفتن شخصی شخصی.... ما مینویسیم و میگیم شخصی نی<لذت ببرین عمومی>