Symphony vomissements" Symphony vomiting" تراوشات اسیدےذھن بیمار سادیسمے من. I'm sick sadistic brain acidic seeps. Je suis malade, s'infiltre esprit sadiques کپی بردارے از مطالب این وبلاگ حتی بدون ذکر منبع نیز مجاز است لذا پیگرد قانونی هم ندارد,,حتی برای شما دوست عزیز:وو
دنیـای امــروز مــا دنیـای روابـط آدم هـا بـا آدم هـا نـیسـت.. دنیـای روابـط نقـاب هـا بـا نقـاب هـاسـت.. آدم هـا کمتـر فـرصـت می کننـد تـا سیمـای حقیقـی یکـدیگــر را ببیننــد...!
نه وفـایـی بـه دل آدم هـاستنه صفایـی به دل آیینـهای خداونـد چـه داردکه ببـازد دیگـراین دل سـاده ی خوش بـاور مــنایـن دل بـی کینـهصـاف چـون آئینـهبـار انـدوه ریـاکـاری ایـن آدم هــاکمـرم را خـم کـردساقـی میکـده رسوایـیجـام مــا راپــرِ از ماتــم کــردتـا کجـا بایـد رفـتجـاده ی خامـش تنهـایـی را...
نیمــــه شــب بود و تو در خآطـر من چون هر شب ره خوآب، بر چشم ترم می بستی... در خیآل من و اندیشــــــــــــــــــــ ــه ی من بودی تو نه همین شــــب.. همه شب هآ هستی خآطرت آرآم به اندیشه ی مـن می آید همرآه خآطر تـــو... بغض و حزن می آید همه شب حآل من این است
چقدر نفس کشیدن در هوآی آلوده سخت است قلبم درد می گیرد... می دآنم آخر یک روز از این آلودگی بیمآری قلبی خوآهم گرفت.. کآش زودتر بیای..! عطرتنت این آلودگی هآ رآ پآک خوآهد کرد
این روزهآ از دنیآ هیچ نمی خوآهم آرزوی بزرگ این روزهآیم تو هستی و آغوش و دستان مهربآنت همین که در کنآر تو باشم همه چیز بر وفق مرآد است.. خیالت راحت!! من دیگر هیچ نمی خوآهم
چه تفآوتی می کند آن سوی دنیآ بآشیم یآ فقط چند کوچه آن طرف تر!!؟؟ پآی عشق که در میآن بآشد دلتنگی دمآر آدم رآ در می آورد
وقتی معنآی انتظآر به آغوشِ تو ختم می شود و خستگی به نوآزشت واشک به بوسه هآیت... من همه خستگی هآ رآ به دوش می کشم و به انتظآر رسیدنت اشک از چشمآن می شویم
گاهی دلت میخواد همه ی بغضات از تو نگاهت خونده بشه چون جسارت گفتن کلمه هارو نداری اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری و یه جمله مثله: چیزی شده؟ اونجاست که بغضتو با 1 لیوان سکوت سر میکشی و با لبخند میگی: نه هیچی..