مشاهده RSS Feed

.:::: سمفونی استفراغ ::::.

Symphony vomissements"

Symphony vomiting"

تراوشات اسیدےذھن بیمار سادیسمے من.

I'm sick sadistic brain acidic seeps.


Je suis malade, s'infiltre esprit sadiques


کپی بردارے از مطالب این وبلاگ حتی بدون ذکر منبع نیز مجاز است لذا پیگرد قانونی هم ندارد,,حتی برای شما دوست عزیز:وو

  1. ای کاش ی طناب داشتم هیچی ولش کن

    این روزها دلم اصرار دارد فریاد بزند !


    اما . . .


    من جلوی دهانش را میگیرم ،


    وقتی میدانم کسی تمایلی به شنیدنِ صدایش ندارد . .


    این روزها من خدای سکوت شده ام !


    خفقان گرفته ام ،
  2. ی لذت ی بیمار سادیسمی

    توسط در تاریخ یکشنبه ۲۶ خرداد ۹۲ در ساعت ۱۶:۱۱ (.:::: سمفونی استفراغ ::::.)
    تراوش ذهن بیمارمو بخون فقط نوشتنه که منو توی یه حال و هوای خاص میبره آتیش داری؟


    هوس سیگار کردم


    نـــــــــــــــــــه


    برای کشیدن نه


    میخوام ببینم


    چه لذتی داره


    سوختن یکی رو تماشا کردن
  3. خدا منم دایان صدام میاد؟؟؟

    توسط در تاریخ یکشنبه ۲۶ خرداد ۹۲ در ساعت ۱۶:۰۶ (.:::: سمفونی استفراغ ::::.)
    بعضی وقتا دلم که میگیره بعضی وقتا که بغضم میگیره...
    اره همون وقتایی که تو دلت یه حرفایی هست که
    نمیتونی به هیچ کس بگی
    همون حرفایی که میمونه تو گلوی ادم...همونا که میشه یه غده تو گلوت
    همون حرفارو میگم میدونی که؟؟؟؟
    وقتی که گریه میکنم و اشکام تموم نمیشه
    وقتی بیشتر همیشه تنهایی رو حس میکنم
    دوس دارم خدا بیاد پایین
    اشکامو پاک کنه
    بگه:دیووونه گریه نکن .........ادما اذیتت میکنن؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    من که هستم.بیا بریم.........
  4. باز تابستون اومد حس لعنتی

    توسط در تاریخ یکشنبه ۲۶ خرداد ۹۲ در ساعت ۱۶:۰۴ (.:::: سمفونی استفراغ ::::.)
    کاش میدونستم بعد از این چی میشه
    اومده تا بیخ گلوم
    ول کن نیست لعنتی
    هرچی میسپارمش دست خدا، هرچی میخوام بیخیالش شم نمیشه
    من صبور نیستم خدا تو این کار
    نکن، آزمایشم نکن
    بیارم بیرون
    بیارش بیرون...
    همه چیو برگردون به حالت عادیش
    تو رو به همه ی خلقتت قسم...
    حتی به...
    کاش میدونستم بعد از این چی میشه
  5. به تو می اندیشم (فریدون مشیری)

    توسط در تاریخ یکشنبه ۲۶ خرداد ۹۲ در ساعت ۱۶:۰۱ (.:::: سمفونی استفراغ ::::.)
    همه میپرسند
    چیست در زمزمه مبهم آب
    چیست در همهمه دلکش برگ
    چیست در بازی آن ابر سپید
    روی این آبی آرام بلند
    که ترا می برد اینگونه به ژرفای خیال
    چیست در خلوت خاموش کبوترها
    چیست در کوشش بی حاصل موج
    چیست در خنده جام
    که تو چندین ساعت
    مات و مبهوت به آن می نگری
    ...
  6. تجربه ی گستاخی حس های زندگی

    توسط در تاریخ یکشنبه ۲۶ خرداد ۹۲ در ساعت ۱۵:۵۵ (.:::: سمفونی استفراغ ::::.)
    آمده ام که بگویم بازگشته ام به این شرح بی نهایت... آواره تر از این روزها نبوده ام!
    آمده ام که بگویم، درد، گستاخ شده....!
    مثل سگ هاری مدام زندگیم را زخمی می کند...
  7. باید بدانی که...

  8. دایان باز کار دست خودت دادی

    توسط در تاریخ یکشنبه ۲۶ خرداد ۹۲ در ساعت ۱۵:۳۹ (.:::: سمفونی استفراغ ::::.)
    بوی یه روزایی میاد...یه روزایی که برام استرس میاره فکر کردن بهشون...روزای لعنتیه بلاتکلیفی، معلق بودن، ... عاشق شدن... روزایی که آدم میخواست عاشق شه اما میترسید، داشت عاشق میشد اما میترسید
    و عاشق شده بود اما باز هم میترسید
    باز هم معلق بود
    باز هم زندگیش رو هوا بود و احساسش هم
    بوی اون روزا میاد
    باز هم استرسشو برام آورده، باز هم منو یاد بلاتکلیفیاش میندازه
    و باز هم ...
    کاش زودتر بگذره این روزا با این رایحه ی مرگ آورش
صفحه 3 از 35 نخستنخست 123456789132333 ... آخرینآخرین