مشاهده RSS Feed

.:::: سمفونی استفراغ ::::.

Symphony vomissements"

Symphony vomiting"

تراوشات اسیدےذھن بیمار سادیسمے من.

I'm sick sadistic brain acidic seeps.


Je suis malade, s'infiltre esprit sadiques


کپی بردارے از مطالب این وبلاگ حتی بدون ذکر منبع نیز مجاز است لذا پیگرد قانونی هم ندارد,,حتی برای شما دوست عزیز:وو

  1. شکسپیر گفت...

    شکسپیر گفت:
    من همیشه خوشحالم، می دانید چرا؟

    برای اینکه از هیچکس برای چیزی انتظاری ندارم،

    انتظارات همیشه صدمه زننده هستند ..
    زندگی کوتاه است ..پس به زندگی ات عشق بورز ..
    خوشحال باش .. و لبخند بزن .. فقط برای خودت زندگی کن و ..

    قبل از اینکه صحبت کنی » گوش کن

    قبل از اینکه بنویسی » فکر کن

    قبل از اینکه خرج کنی » درآمد داشته باش

    قبل از اینکه دعا کنی » ببخش

    قبل از اینکه صدمه بزنی » احساس کن

    قبل از تنفر » عشق بورز

    زندگی این است
    ...
  2. به دنبال غار...!!!

    توسط در تاریخ پنجشنبه ۲۷ مهر ۹۱ در ساعت ۰۴:۵۲ (.:::: سمفونی استفراغ ::::.)
    اصحاب کهف...چقدر سریال مرموز و پر احساسی بود...مخصوصا اون آهنگای متن عجیبش...اما من...من دنبال یه غار میگردم که برم توش و از این خواب چندین ساله بیدار شم...هست غاری چنین؟
  3. از نگاهی دیگر...

    توسط در تاریخ شنبه ۱۵ مهر ۹۱ در ساعت ۰۳:۰۷ (.:::: سمفونی استفراغ ::::.)
    تراکتورها خیلی سخت کار میکنند ! زیر آفتاب ٬ بارون ٬ شب یا روز فرقی نمی کند مردها هم سخت کار می کنند دقیقا مثل تراکتور !
    اصلا باید مرد بود تا معنی تراکتور بودن را فهمید !
    تراکتور چیز عجیبی است ٬ درون گرا و مستقل !
    دقیقا مثل یک مرد
  4. راس ساعت تو

    توسط در تاریخ شنبه ۱۵ مهر ۹۱ در ساعت ۰۳:۰۳ (.:::: سمفونی استفراغ ::::.)
    قلم امروز راس ساعت تو ... افسار گریخت شاعری گریخت و افکارش رمیده چراغ قرمزها را رد کرد ...پرده ها را درید کسی که خون واژه ها از سر انگشتانش فواره می زد وکاغذها نیز چون معشوقهای فریبا هر شب پذیرای او بودند و قلم خونینش افکارش چراغ قرمزها را رد کرد .... در کوچه انتهای کوچه ی آزادی به بن بست رسید . افکار پرده ها را درید شباهنگام ،در آن دم که مردم خواب و عکس مهتاب در آب . رفت به عرش عده ای گفتند کافر شد ... اما در میان بارگاه خدایش ایستاد.... ...شعر خواند .... مست
    ...