این جا , جای من نیست . بر روی این زمین غریبم . این آسمان , سقف خانه ی من نیست . نباید به اینجا می آمدم . این جا تبعیدگاه من است . چه گناهی مرا به این غربت دور رانده است ؟
هر روز که خاطراتت در قلبم مرور مے شوند قلبم به تپش مے افتد ولے یادم مے آید که با خاطراتت نباید فردایم را نیز، مانند امروزم خراب کنم
وقتی روزای رفته، تو رو یادم میاره حس می کنم می لرزه دل واسه تو دوباره کاشکی دلم می فهمید گذشته ها گذشته اون که دلم می خواستش، خیلی وقته رفته خاطره های رفته باز میاد به یادم نمی تونم بگذرم از تو، آخه دل به تو دادم شاید یه بار ببینمت تو رو دوباره آخه کجایی، دل دیگه طاقت نداره وقتی رفتی، من اینجا تنها موندم از زندگی جا موندم، دوباره برگرد فکر می کردی جدا شدن آسونه ببین دلم داغونه، دوباره برگرد
تو رنجه بودی ز دیدن من ولی سفر را بهانه كردی مرا در این غم ز پا فكندی اسیر آه شبانه كردی به روزگاران چو عندلیبی با یاد رویت ترانه خواندم به وقت رفتن به تیر غمها گلوی ما را نشانه كردی اگر ز دستم به جان رسیدی وگر محبت ز من ندیدی مرا ببخشا خطا ز من بود تو ای پریرو خطا نكردی نشانی از ما دگر نجویی بهانه بس كن چرا نگویی كه رنجه بودی ز دیدن من ولی سفر را بهانه كردی (مهدی سهیلی)
تمام دلخوشی ام این روزها خط خطی هایی است که بر لوح سادگی ام می نگارم شاید به این خیالم که تو گاهی فقط گاهی می آیی و میخوانی و در دل می گویی: "او هنوز هم دوستم دارد" ...
معما سری ۲ ۱_ فرق بلال با خیار چیه ؟ -------------------------------------- (!) -------------------------------------- ۲_ چطوری امکان داره که ۴ نفر زیر چتر برن ولی هیچ کدوم خیس نشن ؟ -------------------------------------- (!) -------------------------------------- ۳_ یکی بوده خونشون طبقه ی هشتم یه آپارتمون بوده صبح ها که میرفته سر کار با آسانسور می رفته پایین ولی شب ها که برمیگشته از پله ها می رفته. آخه چرا؟ -------------------------------------- (!) ...
تو را "ساده" دوست دارم، مثل گلـهای سپیـدِ خشک شده میانِ دفتـــر شعرم. تو را "زیبـا" دوست دارم، مثل چشمهای دخترِ فالـفروش در آن شبِ گـرمِ تابستان. تو را "تنهـا" دوست دارم، مثل آخرین قوطی قرصِ مانده در یخچال بعد از مرگِ مادربزرگ