تو رفته ای با زهم ، من و سکوت و انتظار
و لحظه های بی طپش ، و یک نگاه بی قرار
تو رفته ای با زهم ، من و غم نگفته ها
و بغض مانده در گلو ، و گریه های بی صدا
تو رفته ای باز هم ، من و شبان بی فروغ
و اشک های ناشکیب و این زمانه ی یدروغ
تو رفته ای با زهم من و خیال بودنت
و یاد روز های خوب و حسرت نبودنت...