میشه به چیزهای خوب فکر کنی ؟ : باشه ! خب الان داری به چی فکر میکنی ؟ : به تو
این روزها یک تلنگر کوچیک یک بی توجهی ساده ... کافیه تا بشینم ساعتها به حال خودم گریه کنم ! دلخوشی هام کم شدن و دغدغه هام زیاد !!! چه خوبه که تو هستی ...!!!
دلخوشی هایت که کم و اندک باشند دغدغه هایت که بسیار فراوان در می مانی چه کنی ... به اندک تلنگری در هم می ریزی !!! به اندک نسیمی ویران می شوی ! دلخوشم به بودنت . تنها دغدغه ام نداشتن توست . بودن و نداشتن ... چـــه تــنــاقــض ...
مثل لیوانی شده ام که لبه اش پریده است ... تشنه که شدی ...! مراقب باش ! عجیب وحشی ام .!.!.!
این روزها مدام دلم بهانه ات را می گیرد ! هی آرامش می کنم اما ... نه من آرام کردن بلدم و نه او آرام شدن !.!.!.!
صبرت که تمام شد نرو… معرفت تازه از اینجا شروع میشه…
دوباره به من دروغ بگو بگو که رویاهایت میان مرگ و منپرسه نمی*زندتن*ات را چند بار خلاصه کرده*ایمیان تن آب و طناب؟چند بار مرد شده*ایبه مرگ فکر کرده*ایچند بار به منبه پیراهن*ام که نباشد دروغ بگو قهرمانمگر یک مردچقدر می*تواندراست بگوید؟"ناهید عرجونی"
دیگر از آن همه شیطنت و شلوغی خبری نیست آنقدر به خاطر ضربدر های جلوی اسمم چوب روزگار را خوردم که تبدیل شدم به ... تبدیل شدم به ساکت ترین شاگرد کلاس زندگی !!!