دوباره آمده ای ، اینبار شیرین تر از قبل دروغ میبافی ، زیرکانه تر لبخند میزنی و دلبرانه تر ناز میکنی ! اما نازنین ؛ بعد از رفتنت دلم مرد و خیلی وقت است که مغزم تصمیم می گیرد نه دلم ! پس لوند و دلبرانه که هیچ ، عاشقانه و صادقانه هم که بیایی من دیگر نیستم …
از من خواست حلالش کنم همان کسی که با بی رحمی محبت هایم را حرام کرده بود ...!
اون فک کرد همه مث منن ، رفت سراغ بقیه … منم فک کردم همه مث اونن ، خط کشیدم دور همه ...!
من و تو “ما” شدیم ولی نمی دانستم که “ما”یمان آوازی می شود برای گاوی که در طویله ی دلت مخفی کرده بودی ...!
نبودنت سخت است نبودنت سخت است حتیسخت تر از سوالات امتحان نهایی سال پنجم و حتی سخت تر از درآوردن یك چند ضلعی غیر منتظم با كمان اره در كارگاه حرفه و فن و سخت تر از حفظ كردن جدول ضرب یا نوشتن املاء "قسطنطنیه" ... سخت تر از نبودنت ندیدنت هست
لطفا ...! لطفا خر نشوید افسارتان را ندهید به دست کسی! به دلتان هم ندهید! به هیچ کس ندهید . . .! افسارتان را ببندید به درخت! و همان جاعلف بخورید! علف خوردن سگش شرف دارد به سواری دادن!
خب آدمیست دیگر ، دلش تنگ میشود ، حتی برای کسی که دو ساعت پیش برای اولین بار دیده... الان باید علامت تعجب بگذارم جلوی این جمله؟!!!... آدم ها از یک جایی در زندگیت پیدا میشوند که فکرش را نمیکنی ، از همانجا که گم میشوند ، تعدادشان هم کم نیست ، هی می آیند و میروند ، اما...این تویی که توی آمدن یکیشان گیر میکنی و وای به حالت اگر که او فقط آمده باشد سلامی بکند و برود!...
" این نیز بگذرد " آهـــای " این نیزٍ " مـــن! خبــــ " بُگــذر" دیگــــر !