همین که فهمید غـــــــــــم دارم آتش گرفت به خودت نگیر رفیق !!!!! سیـــــــــــــ ــگارم را گفتم !
بعضيها يــار نيستن.. بــارن ،وقتي که ميرن ، آدم احساس ميکنه "سبک" شده ...!
اينجا سرزمين واژه هاي وارونه است: جايي که گنج, "جنگ" مي شود درمان, "نامرد" مي شود قهقه , "هق هق" مي شود اما دزد همان "دزد" است ... درد همان "درد" و گرگ همان گرگ.
آنقدر فریادهایم را سکوت کرده ام که اگر به چشمانم بنگرید کر می شوید…
گــــفته باشــــم !.!.! مـــن درد مــــــــی کــشــم ؛ تــــو امــــا …. چشم هـــــایت را ببنـــــــد ! سخت است بـدانـــــم می بینی ، و بی خیــــــــــالی … !
به جهنـم که نیــــستی ..؛ مگـر مغـول ها یک قـرن تمـام حمله نکردنـد ..؟ مگر نگـذشت ..؟ نبـودن تـو هـم مـی گـذرد ..!
در این زمانه آدمها …! حتی حوصله ندارند به حرفهای سر زبانی یکدیگر گوش دهند … چه برسد به اینکه بخواهند سطر سطر روح ِ تــو را بخوانند … در واژه نـامـه ی مجـازی ..!
هــــی فلانـــــــــــــــــــــ ــــــــی… عاشقـــــــانه های مــــرا بـــه خـــــودت نگیـــــر، مخـــــاطب مــــن، معشـــــوقـــه ایــست کـــه وجـــودش را به دنیـــــایی نمیـــــدهــــم…