شعر.داستان
زمونه بدی شده, حتی باافزودنیهای غیرمجازهم اعتباری به ماندگاری دوستیهانیست!
بی تو با شمع علی تا به سحر می سوزد شمع می میرد و او بار دگر می سوزد یک نفر مثل درختان سپیدار بلند در خیالش همه شب بین دو در می سوزد
بـراے خودت زنـدگے کـن… کسے ﮐﮧ تو را دوست داشـﭥﮧ باشدبا تو مے ماند… براے داشتنت مے جنگد… اما اگر دوستت نداشـﭥﮧ باشد بـﮧ هر بهانه اے میرود منبع:smsplz.com
פﭠﮯ لۄڪ מﯡὧט ὧـانـὡט ɷـم ɷـمیـὧـԺ آמرὧט ﭠــنـɞـایـﮯ ὡـمت ﻏـروب ☼ مـﭔرفـﭞ با اﭔنڪـԺ لۄڪ بۄد با اﭔنڪـԺמﯡὧט ὧـانـὡט بۄد.
تقديم به تمام کساني که عيد امسال عزيزان خود را در کنار خود ندارند عيده و امسال عيدي ندارم گذاشتي رفتي عزيزم من بيقرارم عيده و امسال تنهاي تنها به جاي عيدي عزيزم من تو رو ميخوام از وقتي رفتي غمگينه خونه گريم ميگيره با ...
گفتی دوستت دارم و من به خیابان رفتم ! فضای اتاق برای پرواز کافی نبود .... از : گروس عبدالملکیان
دعوت حق باز امشب حق صدایت کرده است وارد مهمان سرایت کرده است با همه نقصی که در من بوده است باز هم او دعوتم بنموده است میهمانی شد شروع ای عاشقان نور حق کرده طلوع ای عاشقان باز مولا سفره داری می کند دعوت از عبد فراری می کند دوستان ...