مشاهده RSS Feed

وبلاگ من

منم واسش عنتری برقصم....و بخندم...

به این مطلب امتیاز بدهید
توسط در تاریخ جمعه ۰۳ شهریور ۹۱ در ساعت ۱۷:۵۵ (3703 نمایش ها)
۱۰ ... ۹ ... ۸ ... ۷ ... ۶ ...


۵ ... ۴ ... ۳ ... ۲ ...

.....۱.....

"بوووووم"



نه نوروزه/نه کریسمس
نه یاده یاره دیر رس...این/مرگ منه بی کس......می خوام تمومش کنم.
چراغها خاموشه.صداهای عجیبی میاد.

اما ولش کن/اینجا همه چیزش مبهمه/اینم روش.

تلخیش هنوز داره ته گلوم رو نوازش می ده و طعم سیگارم مزه اش رو دو چندان

می کنه.داغی چائی نبات نوک زبونم رو سوزونده.

این اولین باره که یک سوزش اینهمه واسم لذیذه.

حالا دیگه گوشم فقط پر از صدای خواننده است.

(۱۰ثانیه تا انتها...پایانی بی سر و صدا....)


آره
می خوام خودمو بکشم بدون اینکه کسی بفهمه.....


می خوام راه برم/نفس بکشم/بخندم و حتی گریه کنم بی اونکه کسی بدونه من

مردم.

چه فایده داره باشی و نبیننت؟؟؟؟؟!!!!!؟؟؟؟؟

می خوام نباشم و بذارم هر جور که دلشون می خواد نگام کنن.

واسه اونا که فرقی نداره من دوسشون داشته باشم یا نه.

اونا یک مشت موجود حسودن که فقط می خوان از هم پیشی بگیرن و بگن من بیشتر

دوست دارم.

اگه فقط محتاج عشق ورزیدنن/خب منم این فرصت رو بهشون می دم.


از حالا تا ۱۰ثانیه وقت دارم که با همه چیز خداحافظی کنم و برم به دنیای

عروسکها.

۳ ... ۲ ... ۱ ...

من تو نا کجا آبادم و می خوام اینجا بمونم.


نمی گم تو این ۱۰ثانیه چی بهم گذشت. این یک رازه.


ببخشید/۱۰ثانیه ام تموم شد.

(ثانیه ۱۰گل یاس...راحت شدم...دیگه خلاص....

قشنگترین ثانیه هام این ۱۰تا بود که زود گذشت...رویائی شیرین بود و

رفت...چون با خیال ... گذشت...)
حالا منتظرم یکی از راه برسه با ساز و تنبکش و برام بخونه
(آباریکلا میمونی....ملق بزن میمونی...)


منم واسش عنتری برقصم....و بخندم...

نظرات