مشاهده RSS Feed

.:::: سمفونی استفراغ ::::.

دوباره پاییزم

به این مطلب امتیاز بدهید
دوباره باد ، پ ر د ه ی ب ک ا ر ت پنجره را درید آیا ؟
هنوز ابرهای ل
ندهور با هیکل درشتشان
بی
عت جاودانه شان را نشکستند با باد ٬ آیا ؟
ر
عدو برق هم با آن عظمت
نتوانسته است ادب کند باد را ٬ آیا ؟
درختان جامه ی زرد به تن می
کنند
در این فصل سرد ، رنگ
گرم می پوشند ٬ آیا ؟
ک
شیده شده سایه هامان در این عصرهای پاییزی
می فروشند ف
خر به هیبت بی بدیل زمین ٬ آیا ؟
چرا در این هوای دل انگیر پاییزی ، آسمان زانوی غم در ب
غل دارد ؟
دزدیده اند از میان پیرهن
گلدارش ستاره ها ٬ آیا ؟
ابرها از غرش آ
سمان لرزیدند
باز شلوار آسمان
خیس است ٬ آیا ؟
ببین چگونه غروبها ب
غض کرده است
ندیده غصه های س
قوط برگهای زرد را ٬ آیا ؟
در این هوای خیال انگیز شاعر شدند ؟

سهراب و
فروغ و احمد شاملو ٬ آیا ؟
چیک چیک باران و پنجره و بوی خا
ک
دوباره
جان تازه میگیرد کودکیهایم ٬ آیا ؟
من و گلدانهای اطلسی خانه ی پدر بزرگ

شکستن ش
یشه ی همسایه / بازکردن قفس مرغ عشق کار من بود ٬ آیا ؟
در میان خنکای نسیم پاییزی . تن من در تب تاب
ستانیت می سوزد
به گمانت که دوباره من شیدا شده ام ٬ آیا ؟

لبهای داغ تو - چشمان حریص من

لب
خند آتشینت زیباترین منحنی زندگیم می شود ٬ آیا ؟
در میان گیر و دار دوست داشتنها

میشود از آن این قلب پای
یزی من شوی ٬ آیا ؟
دوباره می
خندم ، دوباره می گِریَم - دوباره زاده می شوم
به گمانت دوباره پایی
زی شده ام ٬ آیا ؟

نظرات