قالیشویی ارکیده...
توسط
در تاریخ شنبه ۱۵ مهر ۹۱ در ساعت ۰۲:۵۴ (2068 نمایش ها)
مادرم میگویدتی شرت راه راه با خط عمودی بپوش افقی به تو نمیآید مادر است دیگر ! دوست داردپسر تپلش کمی لاغر تر به نظر آید اما پدرم میگوید :مهم این است که خودت گلیمت را از آب بکشی بیرون و حکیمانه در چشمانم لبخند می زند اما مسئله این است گلیمم کو ؟ آری گلیمم کجاست ؟و مجنون می شوم و شیداگونه به دنبال گلیم می گردمشب و روز.و ذهنم رم میکند در مسئله ی گلیمو سرم می ترکد از درد بی گلیمیاز درد چشمانم را روی هم میگذارم .... درست از این بر افکارمگله رم کرده . اسب تفکرات روی اعصابم رژه میرود اسب حیوان نجیبی است ؟ گله رم کرده - شعر رم کرده - من رم کرده و شاعر قدم زنان میرود تا رمیدگی را تسلی بخشد آهسته میرود تا برای کودک طغیانگر درونش پفک بخرد آری پفک !پفک کلمه است - کودک کلمه است - طغیان کلمه است - سانسور هم کلمه ای بیش نیست و کلمه هم کلمه است در عصری که انسان به کودک درونش زیر ابرهای خاکستری تکنولوژی تجاوز میکند شاعر روی کلماتش راه می رود و گاه جفتک میزند .... شاعر خاکستری ....؟ و می نویسد از اتفاقی که در حجم کلمات ذهنش می افتد . می افتد و جرینگ میشکند ...تابلوی زیبای طلوعی را که در ذهنش تجسم کرده شاعر رم کرده - اسبها از این بر....ذهنش یورتمه کنان می روند تا طویله ی بهتری را پیدا کنند . درد امانم را بریده ! چشمانم را باز میکنم و اسبها را با یک لیوان آب و دیازپامی به افسار می کشمچشمم به گلیم اتاقم می افتد .... خوب نگاهش میکنمگلیم اگر خطوطش راه راه بود بیشتر با اتاقم ست میشد . و گلیم و دیگر هیچ . در این بی آبی ....