مشاهده RSS Feed

.:::: سمفونی استفراغ ::::.

مستـفرغ شدم از یـاد لبـت

به این مطلب امتیاز بدهید
در خیالت بـودم
کـه بـه تیـری خـوردم
از غـمت در دل خـود
کتـک ِ سیری خـوردم.

در خیالت روزی
پـای یـک نـخ سیگـار
پـای یـک بـوتـه ی خـار
عاقبـت درد غـمت
نـقش شد بـر دیـوار ...
با کـمی حـس غـریـب
خاطراتی همـه از جـنس فـریـب
مستـفرغ شدم از یـاد لبـت
نـگـذشت از سرم آن دست پـلید ...

در جـوانی امـا
غـم پیـری خـوردن٬
یـا کـه در دل مُـردن
چـه تفـاوت دارد!
با تـجربـه ای نـا خـواستـه
بـا کولی ِ شب گـرد ِ پـریـشانی٬
کـه ز خـود نـاراضی است٬
از پـدر نـا خواستـه ...
دست کِـش از همه کـس
کُـفـر گـو بـا دل خـود
کـه زمین هـم تـنهاست
از خـدا نـا خـواسته ....

نظرات

    جاناجقم اوادونه النگ اغرماسن
    ترکمنی تایپ نکنید ما هم بفهمیم
    زهرا اون معنیش اینه قشنگ بود عزیزم مرسی